English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
game of chance بازی قمار
Other Matches
He took his chance. او [مرد] این ریسک را کرد.
chance فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance فرصت بل گرفتن
chance اتفاق
chance احتمال
chance تصادفی
chance اتفاق افتادن
chance فرصت مجال
chance شانس
chance تصادف
chance بخت
by chance <adv.> تصادفی
by chance <adv.> برحسب اتفاق
He'll take the chance. او [مرد] دل را به دریا می زند.
by chance برحسب اتفاق یاتصادف
by chance <adv.> اتفاقا
by chance <adv.> بطور اتفاقی
by chance <adv.> بطور تصادف
to take ones chance به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
by chance <adv.> تصادفا
off-chance شانسی یابختویااقبال
chance اتفاقی
There is a 50-50 chance. احتمال 50-50است
on the chance of نظر به احتمال
This is my last chance . این برایم آخرین فرصت است
chance medley ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
chance variations تغییرات تصادفی
(not a) ghost of a chance <idiom> حتی یک شانس کوچکی
fat chance <idiom> هیچ شانسی نداشتند
snapat the chance فرصت را در اغوش بگیر
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
chance error خطای تصادفی
chance level سطح تصادفی
Before it is too late . while one has the chance . اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
stand a chance <idiom> احتمال داشتن
he seized upon the chance ازموقع استفاده کرد
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
missing a chance بزبیاری
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
To take a chance . To risk it. دل رابه دریا زدن
life chance مجال زندگی
Accidentally . By chance. بر حسب اتفاق
he seized upon the chance فرصت راغنیمت شمرد
throw away a chance or opportunity <idiom> لگدزدن به بخت واقبال
Accidentally. By chance. By accident. بر حسب تصادف [تصادفا]
(not a) snowball's chance in hell <idiom> بد شانس مطلق
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
We havent got the slightest chance . We are left out . کلاهمان پ؟ معرکه است
How come you remembered me ? What lucky chance brings you here چه شد که یادی از ماکردی ؟
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution . محکم کاری کردن
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
game keep قرق چی
i was very u. at that game خیلی در ان بازی بد اوردم
the game is up بازی باخت
the game is up بازی تمام شد
game keep شکاربان
game keep پاسبان شکار
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
the game is on بازی دایر است
game دست انداختن
game کامپیوتر مخصوص
game معیوب
game چلاق
game هرنوع ورزش بامقررات
game مسابقههای ورزشی
game اهل حال
game سرگرمی دوربازی بازی کردن
game شکار
game سرحال
game شوخی
game تفریح کردن
game joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game جانور شکاری
game مسابقه
game سرگرمی شکار
game and game یک بیک
game یک دوربازی
game بازی
game and game یکدست ویکدست
game آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game شکار گرفته شده
game وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
war game جنگ ازمون
war game مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
to make game of مسخره کردن ریشخند کردن
war game اجرای بازی جنگ
war game بازی جنگ کردن
war game بازی جنگ
vienna game بازی وینی شطرنج
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
two pawns game بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to die game مردانه جان دادن
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to kill game شکارزدن
zero sum game بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
parlour game بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Do you know how to play this game ? این بازی رابلد هستید ؟
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
football game بازی فوتبال
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
fair game <idiom> موضوع تهاجم
a game of chess یک مسابقه شطرنج
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
fair game مسخره کردنی
fair game دست انداختنی
ball game مسابقه
ball game هماورد
ball game شرایط وضعیت
board game بازی روی تخته
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
fair game آماج روا
fair game طعمهی حاضر و آماده
game cartridge محلورودیبازی
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
three knights' game بازی سه اسب
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game fowl نژاد خروس جنگی
game fowl خروس جنگی
game fowl مرغ شکاری
game fish ماهی موردنظر
game fish ماهی مجاز برای صیادی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
game cycle دوره بازی
game cock خروس جنگی
game keeper قرق چی
game keeper قرق چی میدان
game theory نظریه بازیها
game point امتیاز پایانی
game playing playing computerizedgame
game plan استراتژی بازی
to make game of دست انداختن
game management شکاربانی
game management شکارداری
game law قانون شکار
game clock ساعت ورزشگاه
game bird پرنده موردنظر درشکار
game bird یک امتیاز
closed game بازی بسته
centre game بازی مرکزی
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
video game بازی دیدنی
power game بازی قدرتی
complete game یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game بازی کامپیوتری
game ball توپ بازی
game bag خرجین شکاری
four knight's game بازی چهار اسب
four handed game بازی چهارنفره
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
enter the game وارد بازی شدن
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
crampet game بازی شطرنج
big game شکار حیوانات بزرگ
team game بازی گروهی
perfect game یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
perfect game باحداکثر 003 امتیاز
choose up game بازی غیررسمی
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
shell game گردو بازی
shell game قمار با گردو
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
skin game قمار از روی تقلب
skin game تقلب درقمار
small game پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
skin game فریبکاری
stoppage of the game توقف بازی
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
passing game حمله با استفاده از پاس به جلو
open game بازی باز شطرنج
italian game بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
hard game بازی دشوار
laws of the game مقررات مسابقه
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
losing game بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
ground game روش استفاده از مانور دویدن
middle game وسط بازی
game theory تئوری بازی
game theory نظریه بازی
off hand game بازی جنبی
off hand game بازی غیررسمی
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
half giuoco game بازی نیمه جوئوکو شطرنج
this game is proper to spring این بازی مخصوص بهار است
to fly at a higher game همت برچیزعالی ترگماشتن
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
Shall we play a game of cards? یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com