English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
Search result with all words
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
Other Matches
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high عظیم
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high (1 9 to 36) بلند
very high ارتفاع خیلی بالا
on high در اسمان
on high در بالا
on high به اسمان
high value گران قیمت
high value قیمتی
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high بزرگ
high بلند پایه
high جای مرتفع
high عالی
high مرتفع
high بلند
high فراز
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high خشمگینانه
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high متعال رشید
high زیاد
high وافر گران گزاف
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high priest کشیش اعظم
high priced پر بها
high priced پر قیمت
high priced گران بها
high pressure فشار زیاد
high pressure قوی
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high precison دقت بالا
on one's high horse <idiom> مغرور
high power تفنگ شکاری بزرگ
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high priest کاهن اعظم
high resolution وضوح بالا
high resistance پرمقاومت
high resistance پر مقاومت
high relief نقوش برجسته
high ranking عالی رتبه
high proof برنده
high proof تند
high proof سنگین
high road شاهراه
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
high order رتبه بالا
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
get on one's high horse <idiom> رفتار با تکبر
high polymer بسپار سنگین
high potential فشار قوی
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high and dry <idiom> استاندارد
high and low <idiom> هرجایی ،هرمکانی
high precison دقت زیاد
extremely high فوق العاده زیاد
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
(be in) high spirits <idiom> پر انرژی بودن
high seas <idiom> اقیانوس
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
high-handed <idiom> رئیس بازی درآوردن
high gear <idiom> آخر سرعت
high and mighty <idiom> متکبر
high polymer بسپار بزرگ
High Victorian [سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
high tender به مزایده گذاشتن
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high strung کوک
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high tension فشار قوی
high tension فشارقوی
high command فرماندهی عالی
high command سرفرماندهی
high-rise آسمان خراش
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
high relief برجستگی زیاد
High Gothic [معماری سبک گوتیک در آلمان]
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
high-altar محراب اصلی
ace high سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high seas دریاهای باز
high seas دریاهای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high sea دریای ازاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high seasoned پرادویه
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high souled با جرات
high spirited متکبر
high spirited جسور
high spin پر اسپین
high spin چرخش زیاد
high spin پرچرخش
high speed دنده سریع
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed سریع السیر
high souled با همت
high road جاده عمده
high moral روحیه قوی
high grown بلند بالا
high day روز جشن
high density چگالی عالی
high grade قوی
high dollar value قیمتی
high dollar value سنگین قیمت
high dutch زبان المانی
high efficiency راندمان بالا
high efficiency ضریب بهره بالا
high end گرانترین محصول یا مدل
high day روز عید
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high climb مسابقه اتومبیلرانی سربالایی
high cloud ابرهای مرتفع
high colour سرخی
high colour خجالت
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
high contrast تغایر عالی
high contrast تغایر بالا
high court of دیوانعالی تمیز
high court of دیوانعالی کشور
high crowned نوک بلند
high energy پر انرژی
high grade مرغوب
high flown پرطمطراق قلنبه
high flying بلند پرواز
high flying بلند خیال
high flying یاوه اندیش
high flying خیال پرور
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
high frequency پربسامد
high frequency بسامد بالا
high frequency فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
high flown اغراق امیز
high flown گزاف
high explosive ماده منفجره
high explosive مواد منفجره قوی
high explosive سوختار شدید
high explosive ماده منفجره شدید
high grade عالی
high grade درجه اعلی
high gear دنده قوی خودرو
high field میدان قوی
high flier مرغ یا شخص بلند پرواز
high frequency فرکانس بالا
high grown بلند قد
high moral روحیه عالی
high land زمین کوهستانی
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high interest بهره سنگین
high interest بهره گران
high impedance امپدانس بالا
high hurle مانع بلند
high relief نقش تمام برجسته
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high horse پر افاده
high light نکات برجسته یا جالب
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high money پول گران
high minded مغرور
high minded بزرگ منش
high minded بامناعت
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com