Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
Other Matches
hook
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
can hook
قلاب لب تخت
hook
ربودن
hook
بدام انداختن
hook
گرفتارکردن
hook
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
hook
تله ضربه
hook
دام
hook
چنگک
hook
قلاب
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
to be off the hook
<idiom>
از خطر جستن
to be off the hook
<idiom>
از گرفتاری فارغ شدن
to be off the hook
<idiom>
پشت سرگذاشتن بحران
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
let (someone) off the hook
<idiom>
عذرخواهی کردن ازکسی
hook-up
<idiom>
hook up
<idiom>
hook-up
نقشه اویزان
hook up
نقشه اویزان
to have somebody on the hook
<idiom>
کسی را بلا تکلیف
[معلق]
نگه داشتن
[اصطلاح روزمره]
hook
گیر اوردن
on hook
قلاب شده
hook on
قلاب کردن
off hook
قطع شده
hook on
اویزان کردن
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
outside hook
فت پا و بهم زدن تعادل حریف
off hook
رها شده
on hook
وصل شده
hook rope
طناب قلابدار
hook gauge
اشل قلاب شکل نوک تیز
hook cable
کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
hook cable
کابل قلاب
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
hook and eyes
قزن
hook and eyes
قفلی
hook ladder
نردبانقلابدار
lifting hook
قلاببالابر
little finger hook
چنگانگشتکوچک
pan hook
قلابکنه
hook bolt
قلاب پیچی
chain hook
دیلم زنجیر لنگر
thumb hook
قلابشصت
dough hook
چنگکخمیر
hook knife
چاقوی قلاب شکل
[جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
horizontal hook
قلاب افقی
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
hook's law
قانون هوک
hook tackle
تکل از پشت
hook switch
کلید ثقلی
bill hook
دستعاله
bill hook
دهره
hook spanner
کلید چنگالی
bow hook
نفر سینه قایق
hook shot
شوت هوک
hook service
سرویس برگردان والیبال
button hook
قلاب
crane hook
قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
cargo hook
قلاب بار
hook pass
پاس هوکی
by hook or by crook
<idiom>
بههر راهی ،به هر طریقی
chain hook
هوک زنجیر
curb hook
قلاباتصال
fifi hook
رکاب کوهنوردی
fifi hook
قلاب فی فی
eye hook
قلاب حلقه دار
eye hook
قلاب روزنه دار
duck hook
ضربه پیچدار کوتاه
sail hook
قلاب چادر
safety hook
قلاب اطمینان
coat hook
قلاب رخت اویز
reaping hook
چنگک درو
raymond hook
قلاب بالا کشنده قایق
draw hook
قلاب کششی
crane hook
چنگک بالاکش
pot hook
قلاب دیگ
pelican hook
قلاب پلیکان
pelican hook
قلاب پران
drag hook
قلاب کشش
fish hook
قلاب ماهیگیری
flash hook
قلاب گوشت
crochet hook
جایانگشترویقلاب
union hook
قلاب دو حلقه
tumbler hook
قلاب پران
treble hook
قلاب ماهیگیری سه طرفه
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
stern hook
نفر پاشنه قایق
spring hook
قلاب فنردار
slag hook
قلاب کوره
sheep hook
چوپانی
sheep hook
عصای
hook bill
منقارعقابی
hook bill
منقار نوک برگشته
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
shackle hook
قلاب بوکسل
flu hook
کیف مخصوص طعمههای مصنوعی ماهیگیری
drag hook
قلاب عایق
boat hook
هوک قایق
hook and eye
قزن قفلی
boat hook
چوب دست قایق
hook-nosed
دارای بینی کج
hook nosed
دارای بینی کج
pruning hook
داسقاله
pruning hook
دسقاله
hook-ups
نقشه اویزان
boat-hook
هوک قایق
boat-hook
چوب دست قایق
boat-hook
چنگک قایق
flesh hook
قلاب گوشت کش
boat hook
چنگک قایق
counter attack to outside hook
پلنگ شکن
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
hook, line and sinker
<idiom>
outside hook and overan lock
لنگ تندر
aircraft arresting hook
قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
leg hook in near arm and crossover
سگک دست و پا
backward leg hook and underarm
سوبلس با استفاده از پا
check
ارزیابی کردن
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check
اجرای خشک یک برنامه
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check
اطمینان از صحت چیزی
check up
معاینه کردن
check
مقابله کردن بررسی
second check
بررسی دوباره
second check
بررسی نهایی
check
سنجیدن
check in
وارد شدن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی کردن
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
دریچه تنظیم
check
چک بانک
check
نشان گذاردن
check
تطبیق کردن
check
بررسی کردن
check
بررسی
check
مقابله کردن مقابله
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
ممانعت کردن
check
بازرسی شد
check
وارسی
check
و شدن بوی شکار
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
امتحان
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
امتحان کردن بازرسی
check
چک
check
مقابله
check
تطبیق
check
منع
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
کیش
check
جلوگیری کردن از
check-up
کنترل
check-up
بازبینی
check
عیار گرفتن
check
محک زدن
check
تجزیه کردن
check
مطالعه کردن
check
بررسی کردن
check-up
بازبینی کردن
check-up
کنترل کردن
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
check
تحقیق کردن
check off
تغییرروش بازی درتجمع
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check out
تصفیه حساب کردن
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
synchronization check
کنترل همزمانی
system check
مقابله سیستم
odd even check
بررسی فرد و زوج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com