Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
Other Matches
wages
اجیر کردن
wages
جنگ برپا کردن
wages
حمل کردن
wages
کار مزد دسترنج
wages
اجرت
wages
دستمزد
wages
مزد
wages
اجرت کارمزد
d. wages
مزد دوبرابر
wages
اجر
wages
ضمانت حسن انجام کار
The wages wI'll be raised.
دستمزد ها بالاخواهند رفت
rigidity of wages
انعطاف ناپذیری مزدها
frozen wages
مزدهای ثابت
i paid his d. wages
مزد او را انچه لازم بود دادم
frozen wages
مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
wages tax
مالیات مزد و حقوق
board wages
جیره خشکه
subsistence theory of wages
به قانون مفرغ مزدها نیزمعروف است
subsistence theory of wages
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
All wages were scaled up to 15 per cent .
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
bargaining theory of wages
نظریه چانه زنی مزدها
general level of wages
سطح عمومی مزدها
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
the seeming and the real
فاهروباطن
real value
ارزش واقعی
real
<adj.>
درست
real
<adj.>
شایسته
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
the seeming and the real
نماوحقیقت
real
<adj.>
صحیح
real
<adj.>
مناسب
real
غیر پولی
real
واقعی
real
بی خدشه صمیمی
real
اصل
real will
نظریه اراده واقعی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real
راستین
real
حقیقی
real
واقعی موجود
real
غیر مصنوعی طبیعی
real numbers
اعدد حقیقی
[ریاضی]
real number
عدد حقیقی
real module
ضریب حقیقی
real mode
حالت واقعی
real number
عدد حقیقی
[ریاضی]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real numbers
اعداد واقعی
real numbers
اعداد حقیقی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
real world
دنیایحقیقی
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
She was a real beauty.
یک تکه ماه بود
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
real memory
حافظه واقعی
real address
آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action
دعوی غیر منقول
real account
حساب دارایی غیرمنقول
real account
حساب خرید املاک
real wage
مزد واقعی
real storage
انباره واقعی
real storage
حافظه حقیقی
real sector
بخش متغیرهای حقیقی
real sector
بخش واقعی
real score
نمره واقعی
real power
توان حقیقی
real power
توان موثر
real property
اموال غیرمنقول
real property
دارایی غیر منقول
real address
آدرس واقعی
real address
آدرس حقیقی
real memory
حافظه حقیقی
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real income
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income
درامد واقعی
real image
تصویر حقیقی
real gas
گاز حقیقی
real function
تابع حقیقی
real fluid
سیال واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real constant
ثابت حقیقی
real capital
سرمایه واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real estate
مستغلات
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time
بلا درنگ
real estate
معاملات زمین
real estate
خرید زمین
real time
داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time
بازده فوری
real estate
مال غیرمنقول
real estate
مستغل
real investment
سرمایه گذاری واقعی
real estate
ملک
real estate
املاک و ساختمان
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
real time
بلادرنگ
real time
زمان حقیقی
real time
انی
real estate
املاک و مستغلات
real estate
زمین
real time
بازده بلادرنگ بی درنگ
real time
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
index
مرتب کر دن
index
بفهرست دراوردن
index
راهنما نمایه
index
خط شاخص
index
نشان دادن بصورت الفبایی
index
:دارای فهرست کردن
index
فهرست راهنما
index
نما راهنمای موضوعات
index
نمایه
index
جاانگشتی
index
شاخص
index
: راهنما
index
نمودار انگشت سبابه
index
فهرست
index
لیست موضوعات در حافظه کامپیوتر که به ترتیب الفبا مرتبند
index
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
index
زیرنویس زیرنویسی
index
فهرست فهرست اعلام
index
اندکس فهرست نمودن
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index
فهرست شاخص
index
اندیس
index
نما
real time system
سیستم بلادرنگ
real time clock
ساعت بلادرنگ
real stagnation point
نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real time input
ورودی بلا درنگ
real time output
خروجی بلا درنگ
real time processing
پردازش بلادرنگ
real time clock
زمان سنج بلادرنگ
real time system
سیستم بلا درنگ
real absolute value function
تابع حقیقی قدر مطلق
[ریاضی]
real balance effect
اثر مانده واقعی
real national income
درامد ملی به قیمت ثابت
real-valued function
تابع حقیقی
[ریاضی]
real analytic function
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
true or real focus
کانون حقیقی
to let something
[British E]
[Real Estate]
اجاره دادن چیزی
to let something
[British E]
[Real Estate]
کرایه دادن چیزی
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real box wing
بالی با سه تیرک
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
real estate broker
واسطه املاک
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
real estate tax
مالیات بر مستغلات
unsigned real number
عدد حقیقی بدون علامت
real interest rate
نرخ بهره واقعی
to make a real effort
تلاش جدی کردن
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
real time output
خروجی انی
cranial index
شاخص جمجمه
roughness index
شاخص زبری
salt index
نمایه نمک
seasonal index
شاخص فصلی
coverage index
کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
subject index
فهرست موضوعی
thumb index
نویسه نما
toughness index
شاخص نرمی
tracking index
فهرست شماره ترتیب مسیرهای تعقیب
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
validity index
شاخص اعتبار
reverberation index
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
retention index
اندیس بازداری
discrimination index
شاخص افتراق
difficulty index
شاخص دشواری
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
cross index
فهرست تقابلی
cross index
شاخص متقابل
refractive index
ضریب شکست
refractive index
ضریب شکست نور
reliability index
نمایه پایانی
renewal index
شاخص قابل تجدید
retention index
شاخص بازداری
vital index
شاخص حیاتی
wage index
شاخص دستمزد
bain index
شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
bain index
شاخص بین
active index
شاخص فعال
index of absorption
شاخص جذب
absorption index
شاخص جذب
absorbency index
ضریب جذب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com