English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (16 milliseconds)
English Persian
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
Other Matches
receive دریافت کردن
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receive به دست آوردن
what p do you receive? چند درصد می گیرد
what p do you receive? صدی چندمی گیرد
receive as دانستن
receive of سهم داشتن از
receive only فقط گرفتنی
receive ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive رسیدن پذیرفتن
receive پذیرایی کردن از
receive جادادن
receive وصول کردن
receive only فقط دریافتی
receive گرفتن
receive دریافتی
receive a bribe ارتشاء
receive a bribe رشوه گرفتن
receive attention مورد توجه واقع شدن
receive a bribe اخذرشوه
receive a wound زخم خوردن
to receive a wound زخم خوردن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
to receive a wound زخم برداشتن
To receive a blow. ضربه خوردن
locked up keyboard صفحه کلید قفل شده
keyboard terminal صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
keyboard template الگوی صفحه کلید
membrance keyboard صفحه کلید غشایی
keyboard perforator سوراخ کن صفحه کلیدی
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
keyboard layout جانمایی صفحه کلید
keyboard layout طرح صفحه کلید
keyboard enirv دخول صفحه کلیدی
maltron keyboard یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
membrance keyboard صفحه کلید صاف
treble keyboard صدایزیرصفحهکلید
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
bass keyboard صفحهدکمهباس
pedal keyboard صفحهکلیدپدال
tactile keyboard صفحه کلید لمسی
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
numeric keyboard صفحه کلید عددی
membrane keyboard احساس کننده فشار را فعال میکند
membrane keyboard صفحه کلیدی که از صفحه پلاستیکی نازک با کلیدهای روی آن تشکیل شده است . وقتی کاربر روی کلید پردازش میکند
keyboard buffer بافر صفحه کلید
alphanumeric keyboard صفحه کلید الفماری
dvorak keyboard صفحه کلید دووراک
dvorak keyboard طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
detachable keyboard صفحه کلید جداشدنی
azerty keyboard روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
pressure sensitive keyboard صفحه کلید حساس به فشار
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
keyboard to tape system سیستم صفحه کلید به نوار
keyboard to disk unit واحد صفحه کلید به دیسک
keyboard to disk system سیستم صفحه کلید به دیسک
keyboard to tape unit واحد صفحه کلید به نوارمغناطیسی
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send out اعزام
send out اعزام کردن
send out دادن
send out فرستادن
send out صادر کردن
send-off اخراج بازیگر
send on جداگانه فرستادن
to send out برگ کردن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send in رهسپار کردن
send in فرستادن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send-off همراهی
send off اخراج بازیگر
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send one to the right about عذر کسی را خواستن
to send off مشایعت کردن
to send off فرستادن
send only فقط فرستادنی
to send down بیرون کردن
to send away اعزام داشتن
to send away روانه کردن
send off مشایعت کردن
send-off مشایعت کردن
send off همراهی
send off ایین بدرود ودعای خیر
to send upon an e مامور سفارت کردن
to send upon an e به سفارت اعزام کردن
to send out برگ دادن
send down اخراج کردن
send اعزام داشتن
send ارسال داشتن
send مرخص کردن
send ارسال نمودن
to send off فرستادن
send away for سفارش دادن
send ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send up بزندان فرستادن
send up زندانی کردن
send-up بزندان فرستادن
send-up زندانی کردن
send گسیل داشتن
send روانه کردن
send فرستادن
send away for something <idiom> تقاضا نامه نوشتن
send up <idiom> حکم به زندان انداختن کسی
send away جواب دادن
send away روانه کردن
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
to send to glory راحت کردن
to send to glory کشتن
to send someone packing عذر کسیراخواستن
to send out an odour بو دادن
to send something to my friend چیزی را به دوستم فرستادن
to send someone packing کسیرا روانه کردن
Please send me information on ... خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Send them in two at a time . آنها رادو تا دوتابفرست تو
send-offs همراهی
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
to send word خبردادن
to send word پیغام دادن
send someone packing <idiom> گفتن ترک کسی
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
to send to the press برای چاپ فرستادن
to send to grass بچرافرستادن
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
to send to grass زمین زدن
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
send in one's paper استعفای خود را دادن
to send back برگرداندن
to send back پس فرستادن
request to send تقاضای ارسال
send back برگرداندن
send back پس فرستادن
send a letter کاغذ بدهید
send a letter نامهای بفرستید
please send me the p papers خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send mad دیوانه کردن
clear to send ترخیص به ارسال
send-offs مشایعت کردن
send-ups زندانی کردن
send-ups بزندان فرستادن
send-offs اخراج بازیگر
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
send it by post با پست انرا بفرستید
send on duty مامور کردن
to send a message پیغام د ادن
to send a message پیام فرستادن
to send down rain باران فرستادن
to send for a person بی کسی فرستادن
to send for a person عقب کسی فرستادن
to send for a person پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
send word پیغام دادن
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send word for him پیغام برای او بفرستید
send word خبر دادن
send round فرستادن
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send round دور زدن
To drive (send) somebody mad. کسی را دیوانه کردن
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
to send soldiers into the streets سربازان را به خیابانها فرستادن
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send on fools errand پی نخودسیاه فرستادن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com