Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (7 milliseconds)
English
Persian
send-offs
مشایعت کردن
send-offs
همراهی
send-offs
ایین بدرود ودعای خیر
send-offs
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs
اخراج بازیگر
Other Matches
one-offs
نادر
one-offs
تک
one-offs
بی تا
one-offs
فقط برای یک دفعه
one-offs
یک باره
turn-offs
خاموش کردن یاشدن
play offs
مسابقههای حذفی پایان فصل
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs
سرد گریز کردن
stand-offs
دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand-offs
محشور نبودن
turn-offs
خاموش کردن
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs
نقطه انحراف
turn-offs
نقطه تحول
stand-offs
خصوصیات جنگ افزار هواپیما
tip-offs
اطلاع نهانی
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
cast-offs
دورانداختن
cast-offs
کنارگذاشته مردود
rip-offs
مغبون سازی
rip-offs
کلاه برداری
rip-offs
گولزنی
cast-offs
دوراندازی
trade-offs
رابطه جایگزینی
trade-offs
سبک و سنگین کردن
tip-offs
اخطار
turn-offs
محل چرخش
show-offs
خودنمایی کردن ادم خودنما
spin-offs
بخشهسازی
spin-offs
شرکت بخشهسازی شده
spin-offs
برنامهی اشتقاقی
kick-offs
اغاز
kick-offs
توپ زنی
run-offs
اشغال
run-offs
مسابقه سرنوشت ساز
run-offs
زهاب اب زه کشی
run-offs
وازده
run-offs
زائده
rip-offs
بنجل
rip-offs
کالای قلابی
write-offs
از دفتر خارج کردن
write-offs
قلم زدن
write-offs
حذف کردن
cut-offs
درنگ
cut-offs
برش
write-offs
مستهلک کردن
show-offs
جلوه دادن
rip-offs
جنس بدل
write-offs
زود نوشتن
send out
دادن
send out
اعزام
send out
اعزام کردن
send out
فرستادن
send out
صادر کردن
send only
فقط فرستادنی
send on
جداگانه فرستادن
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send in
رهسپار کردن
send in
فرستادن
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
to send away
روانه کردن
to send away
اعزام داشتن
to send off
فرستادن
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
send up
<idiom>
حکم به زندان انداختن کسی
to send upon an e
به سفارت اعزام کردن
to send upon an e
مامور سفارت کردن
to send out
برگ کردن
to send out
برگ دادن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send off
مشایعت کردن
to send off
فرستادن
to send one to the right about
عذر کسی را خواستن
to send down
بیرون کردن
send down
اخراج کردن
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send up
بزندان فرستادن
send-off
همراهی
send-off
ایین بدرود ودعای خیر
send-off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
اخراج بازیگر
send
فرستادن
send
روانه کردن
send
گسیل داشتن
send
اعزام داشتن
send
ارسال داشتن
send
ارسال نمودن
send
مرخص کردن
send
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send-up
زندانی کردن
send-up
بزندان فرستادن
send-off
مشایعت کردن
send off
اخراج بازیگر
send away
جواب دادن
send up
زندانی کردن
send away
روانه کردن
send off
مشایعت کردن
send off
همراهی
send off
ایین بدرود ودعای خیر
send off
حرکت اسبها از دروازه شروع
send away for
سفارش دادن
to send to glory
راحت کردن
to send to the press
برای چاپ فرستادن
to send a message to somebody
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
to send to grass
بچرافرستادن
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to send to grass
زمین زدن
Send them in two at a time .
آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send word
پیغام دادن
send someone packing
<idiom>
گفتن ترک کسی
Can you send a mechanic, please?
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to send something to my friend
چیزی را به دوستم فرستادن
send-ups
زندانی کردن
to send word
خبردادن
to send to glory
کشتن
to send back
برگرداندن
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
send round
فرستادن
send round
دور زدن
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
please send me the p papers
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
request to send
تقاضای ارسال
send a letter
نامهای بفرستید
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
send a letter
کاغذ بدهید
send on duty
مامور کردن
send it by post
با پست انرا بفرستید
send in one's paper
استعفای خود را دادن
send back
پس فرستادن
send back
برگرداندن
to send back
پس فرستادن
send word
پیغام دادن
send word
خبر دادن
send word for him
پیغام برای او بفرستید
to send someone packing
عذر کسیراخواستن
to send someone packing
کسیرا روانه کردن
to send out an odour
بو دادن
send-ups
بزندان فرستادن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to send for a person
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send for a person
عقب کسی فرستادن
to send for a person
بی کسی فرستادن
to send down rain
باران فرستادن
to send mad
دیوانه کردن
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
to send a message
پیغام د ادن
clear to send
ترخیص به ارسال
to send a message
پیام فرستادن
Can you send a breakdown lorry, please?
آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send soldiers into the streets
سربازان را به خیابانها فرستادن
To drive (send) somebody mad.
کسی را دیوانه کردن
to send on fools errand
پی نخودسیاه فرستادن
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
automatic send/reciever
ارسال و دریافت خودکار
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com