English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
light weight سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
Search result with all words
light weight cable کابل سبک
light weight concrete بتن سبک
light weight unit واحد ساختمانی سبک
light-weight سر خالی
light weight concrete بتن سبک
Other Matches
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
weight میزان
self weight خود وزن
self weight ویژه وزن
weight فشار
weight قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
weight وزن دادن
weight in وزن کشی
weight بارکردن
weight نزن
weight سنگینی
weight سنگ وزنه
weight چیزسنگین
weight سنگین کردن
weight وزن
weight گرانی
weight لنگر
weight lifter وزنه بردار
drop weight وزن سقوطی
volumetric weight وزن حجمی
weight index شاخص موزون
unit weight وزن مخصوص
fixed weight وزن ثابت
weight lifting وزنه برداری
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
where is the kilogramme weight ? سنگ کیلوگرم کجاست
where is the kilogramme weight ? وزنه ....
design take off weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
cross weight وزن ناخالص
counter weight وزنه مقابل
counter weight پاسنگ
counter weight وزنه تعادل
certificate of weight گواهی وزن
weight by volume وزن حجمی
brake weight لنگر
weight zone مربع وزن گلوله
weight training بدن سازی
weight ton تن سنگین
weight man پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight of solids وزن ذرات
weight percent درصد وزنی
equivalent weight وزن هم ارز
equivalent weight وزن معادل
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
weight program تمرین وزنه برداری
weight ratio نسبت وزن
weight the sugar قند را بکشید
weight throw پرتاب وزنه
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
bow weight وزن کمان
weight function تابع وزنی
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
short weight سنگ کم
short weight وزنه کم
specific weight وزن مخصوص
specific weight سنگینی ویژه
specific weight وزن ویژه
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
statistical weight وزن اماری
the weight is kilogrammes وزن
paper weight وزنه
paper weight کاغذ نگهدار
operating weight وزن عملیاتی
middle weight میان وزن
middle weight میانه
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
molecular weight وزن مولکولی
molecular weight جرم مولکولی
net weight وزن کلی
net weight وزن خالص
the weight is kilogrammes ان 5 کیلوگرم است
to carry weight نفوذ یا اهمیت داشتن
heavy weight 18+ کیلوگرم
heavy weight سنگین وزن
he is half your weight وزن او نصف وزن شما است
gross weight وزن با فرف
gross weight وزن ناخالص
gross weight وزن ناویژه
gross weight وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross weight وزن کل
formula weight وزن فرمولی
weight and measures سنگ و اندازه
heavy weight 001 کیلوگرم
heavy weight 38+ کیلوگرم
letter weight کاغذ نگاه دار
landing weight وزن با هنگام تخلیه
landing weight وزن فرود
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
laden weight وزن کلی خودرو با بار
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
total weight وزن کل
unit weight وزن واحد
unladen weight وزن ناخالص خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight trainer مربیوزنه
to lose weight لاغر شدن
dead weight وزن خشکه
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
ramp weight حداکثر وزن ممکن هواپیما
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight <idiom> افزایش وزن
atomic weight wt.at :symb
atomic weight وزن اتمی
atomic weight جرم اتمی
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
pull one's weight <idiom> کارها را تقسیم کردن
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
weight trainer آموزندهوزنه
sliding weight وزنمتحرک
avoirdupois weight اوزان و مقیاسات اجناس
dead weight وزن بی اوار
carpet weight وزن فرش
make-weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
beta weight وزن بتا
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
make weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
bat weight وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight خودوزن
dead weight ویژه وزن
basis weight وزن پایه
gram equivalent weight وزن هم ارز- گرم
power to weight ratio نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
governor balance weight وزنه تعادل رگولاتور
weight and balance sheet برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
To weight up the pros and cons of something . مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
To weight the pros and cons of something. خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
gram atomic weight وزن اتمی به گرم
gram equivalent weight وزن گرمی هم ارز
gram formula weight وزن فرمولی به گرم
sash balancing weight پارسنگ
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
molecular weight determination تعیین وزن مولکولی
molecular weight distribution توزیع وزن مولکولی
size weight illusion خطای ادراکی اندازه- وزن
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
gram moleculare weight وزن مولکول گرم
design gross weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
aitcraft operating weight وزن اصلی هواپیما
dead weight tonnage گنجایش باری
area weight balance ترازوی مسطح
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
effective unit weight وزن مخصوص موثر
ankle/wrist weight کمربندلاغری
gram atomic weight وزن گرمی اتم
tirtyfive pound weight throw مسابقه پرتاب چکش
margin of difference of weight in coins حد ترخیص allowance
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
margin of difference of weight in coins حد ترخص
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
zero air voids unit weight وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
light چراغ برق
light-well [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
inward light نور باطنی
inward light نور داخلی
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
to s e the light توی خشت افتادن
to s e the light بدنیا امدن
to s e the light زاییده شدن
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
light روشن کردن
inward light اشراق
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light چراغ راهنمایی
light منبع نور سیگنال نور
light پرتوافکندن نور
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light نوردادن
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
to i. light from anything گذر کردن روشنایی
to i. light from anything حائل نورشدن
light نور
light بچه زاییدن
light out بسرعت ترک کردن
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
on/off light خاموش
light come light g میبرد
light come light g باد اورده را باد
light روشنایی
to come to light معلوم شدن
to come to light روشن شدن
light سبک
light روشن
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
very light خیلی سبک
at first light در اولین روشنایی روز
in light of <idiom> به علت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com