Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
market forces
نیروهای بازار
market forces
عوامل موثردر بازار
Other Matches
forces
یکان قسمت نظامی
forces
فشار دادن
forces
نیروی نظامی
forces
وادار کردن
forces
مجبور کردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
بیرون کردن
forces
بی عصمت کردن
forces
پاس بی هدف
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
قدرت
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
شروع به عمل یا کار
forces
تحمیل کردن
forces
مجبورکردن
forces
بزور بازکردن
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
مسلح کردن
forces
نافذ
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
راندن
forces
زور
forces
نیرو
forces
جبر
forces
عنف
forces
نفوذ
forces
قوا
forces
بردار نیرو
forces
خشونت نشان دادن
forces
شدت عمل
forces
عده
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
naval forces
نیروهای دریایی
nuclear forces
نیروهای هستهای
naval forces
نیروی دریایی
air forces
نیروی هوایی
opposing forces
نیروهای متخاصم
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
expeditionary forces
قشون استعماری
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
army forces
نیروهای زمینی
marine forces
تفنگداران دریایی
lateral forces
نیروهای عرضی
blue forces
نیروهای ابی
blue forces
نیروهای خودی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
auxiliary forces
قوای کمکی
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
assigned forces
نیروهای زیر امر
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
marine forces
نیروی تفنگدار
auxiliary forces
نیروی کمکی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
ground forces
نیروهای زمینی
ground forces
نیروی زمینی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
garrison forces
نیروهای پادگانی
friendly forces
نیروهای خودی
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
forces of production
نیروهای تولید
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
enemy forces
نیروهای دشمن
distribution of forces
تقسیم نیروها
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
composition of forces
ترکیب نیروها
component forces
نیروهای مولفه
landing forces
نیروهای پیاده شونده
landing forces
قوای اب خاکی
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
combat forces
نیروهای رزمی
combined forces
نیروهای مرکب
land forces
نیروی زمینی
land forces
قوای بری
irregular forces
نیروهای چریکی
irregular forces
نیروهای نامنطم
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
distribution of forces
واگذاری نیروها
expeditionary forces
نیروی اعزامی
task forces
گروه کار
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
triangle of forces
سه گوشه نیروها
triangle of forces
مثلث نیروها
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
system of forces
دستگاه نیروها
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
task forces
تاسک فورس
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
نیروهای مسلح
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
people forces
نیروی پایداری
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
political forces
نیروهای سیاسی
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
polygon of forces
بس گوشه نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
resolution of forces
تجزیه نیروها
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
restraining forces
نیروهای مهار کننده
screening forces
نیروهای پاسیور
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
van der waals forces
نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
market
به بازار عرضه کردن
market value
قیمت بازار
market value
در بازار قیمت بازار
market value
ارزش
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
down-market
رجوع شود به downscale
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market
بازار فروش
[اقتصاد]
market value
ارزش بازاری
off-market
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
outside market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market
مرکزتجارت
market
محل داد وستد
market
در بازار دادوستد کردن
market
فروختن
market
بازار
market
درمعرض فروش قرار دادن
spot market
بازار معاملات نقدی
market research
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
seller's market
بازار فروشنده
market research
بررسی بازار
seller's market
بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
sharing the market
تقسیم بازار
soft market
بازار با تقاضای خوب
to rig the market
با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of
معامله کردن
the market is dull
بازار کساداست
the market is dull
بازار راکد است
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market
بازار نقدی
market research
بازارپژوهی
security market
بازار اوراق بهادار
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
black market
دربازارسیاه معامله کردن
black market
بازار سیاه
stock market
بورس کالاهای مختلف
stock market
بورس سهام وارز
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
organized market
بازار سازمان یافته
flea market
سمساری
money market
بازار پول
perfect market
بازار کامل
price market
وضع کردن قیمت در انحصار
market place
بازار
oil market
بازار نفت
narrow market
بازار محدود
market research
تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
To depress the market .
بازار را کساد کردن
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
to place on the market
فروختن
to put on the market
فروختن
to place on the market
درمعرض فروش قرار دادن
Common Market
بازار مشترک
over-the-counter market
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market places
بازار
open market
بازار ازاد
open market
بازار باز
financial market
بازار مالی
open market
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
free market
بازار ازاد
to put on the market
درمعرض فروش قرار دادن
futures market
بازار خرید و فروش سلف
On the free market .
دربازار آزاد
market gardening
شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener
باغکار سبزیکار
market garden
مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market
متقاضیکار
cattle market
محلفروشاحشام
market economy
اقتصاد بازار
widening of market
گسترش بازار
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
flea market
<idiom>
بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
to place on the market
به بازار عرضه کردن
to put on the market
به بازار عرضه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com