English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
master of the court مدیر دفتر دادگاه
Other Matches
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
master چیره دست شدن
master نرم افزاری که عملیات سیستم را کنترل میکند
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master داده مرجع که در فایل اصلی ذخیره شده است
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master سیگنال زمانی که تمام قط عات سیستم با آن سنکرون می شوند
to be a master of دارا بودن
master 1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master مدل اصلی
master جامع
master قطعه کار اصلی
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
old master هر یک از نقاشان بزرگ اروپایی قبل از قرن هیجده
old master نقاشی هر یک از این هنرمندان
the master خداوند
master's فوقلیسانسه-دارایمدرکMAیاMSc
master off استاد شمشیربازی
master ماهر شدن
master ارباب صاحب
master آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مخدوم
master اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master ماهرشدن
master صاحب
master پیر
master مدیر مرشد
master رئیس
master کارفرما
master ارباب استاد
master چیره دست
master دانشور
the master در
master of سرپرست گروه شکار روباه
to be a master of در اختیار خودداشتن
master خوب یادگرفتن
master استادشدن
master کاپیتان کشتی
master استاد شطرنج
master کسب مهارت کردن
master ماهر شدن در چیزی
master تسلط یافتن بر
master تسلط یافتن
master رام کردن
master اصلی
master data شاه داده
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
master clock زمان سنج اصلی
master mind عقل کل
master console پیشخوان اصلی
master clock شاه زمان سنج
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
master carpenter سرنجار
master carpenter سردرودگر
master data شاه دادهها
master data دادههای اصلی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
master file فایل اصلی پرونده اصلی
master file شاه پرونده
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
To be a master of ones craft. درفن خود استاد بودن
master document مدرک اصلی
question-master فردپرسشگردریکمسابقهیاامتحان
master mind فکر بزرگ
Master of Science فوقلیسانسMSc-
whore master جنده باز
harbor master رئیس بندر
harbor master مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harbor master راهنمای بندر
harbour master رئیس بندر
harbour master متصدی بندر
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
head master رئیس
head master مدیر مدرسه
head master مدیر اموزشگاه
language master زبان اموز
language master اموزگار زبان
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
iron master رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
iron master اهن ساز
singing master اموزگار سرایش
ship's master افسرارشد کشتی
ship's master کاپیتان کشتی تجاری
wagon master رئیس قطار
wagon master مسئول واگن
master builder معمارباشی
dock master راهنمای حوض
drill master مشق دهنده
drop master مدیر پرش
drop master سرپرست پرش
master builder بنای مقاطعه کار
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
french master اموزگار
french master فرانسه
master builder معمار
master cord ریسماناصلی
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
international master استاد بین المللی شطرنج
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master's certificate گواهینامه فرماندهی
master workman سرکارگر
master workman استاد کار
past master استاد پیشین
past master استاد قدیمی
master switch کلید اصلی
master switches کلید اصلی
station master رئیس ایستگاه
master workman سر کارگر
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
master tape شاه نوار
master stroke شاهکار
master stroke هنر نمایی
master stroke استادی
master station پست اصلی مخابرات
master plans نقشه مجموعه
master plans نقشه کلیات
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
master key کلید چندین قفل
master key قاعده کلی شاه کلید
master keys کلید چندین قفل
master keys قاعده کلی شاه کلید
master of ceremonies رئیس تشریفات
pilot master سر راهنما
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
ring master رئیس سیرک
sailing master افسری که موافب راندن کرجیهای تفرجی است
scout master در پیشاهنگی :سر رسد
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
mint master رئیس ضرابخانه
master plan نقشه کلیات
master plan نقشه مجموعه
master station ایستگاه اصلی
master station شاه ایستگاه
master race نژاد برتر
master program شاه برنامه
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master routine شاه روال
master physician سر پزشک
master of the time صاحب الزمان
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
master agreement توافق اولیه
master mode حالت راهبر
master mode وضعیت اصلی
master rod شاتون اصلی
chess master استاد شطرنج
master slice شاه قاچ
cargo master نوعی هواپیمای باری
cargo master هواپیمای کارگوماستر
master slave ارباب و برده
candidate master نامزد استادی شطرنج
master service انشعاب اصلی
master sergeant سرگروهبان
beach master رئیس بارانداز
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
senior master sergeant سرگروهبان
master slave system سیستم ارباب و برده
master file maintenance تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
master slave system سیستم راهبر پیرو
master slave manipulator یک شانه
master control program برنامه کنترل اصلی
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master file maintenance فرایند بروز دراوردن
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
master gate valve مدخلدریچهاصلی
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
master control program شاه برنامه کنترل
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
Jack of all trades and master of none.. <proverb> همه کاره هیچ کاره است .
Jack of all trades , master of none . همه کاره وهیچ کاره
court زمین ورزشهای محوطهای
court of a محکمه استیناف
court عشق بازی کردن
court دادگاه
out of court داد باخته
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court بارگاه
court حیاط
court دربار
court دادگاه افهار عشق
court خواستگاری
court محکمه
the court above محکمه بالاتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com