Dictiornary-Farsi | monopoly position | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
monopoly position	موقعیت انحصاری


Other Matches

monopoly	انحصار
monopoly	انحصار حق
monopoly	انحصار فروش
monopoly	امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly management	مدیریت انحصاری
monopoly output	تولید انحصاری
monopoly power	قدرت انحصاری
monopoly price	قیمت انحصاری
bilateral monopoly	انحصار دو جانبه
bilateral monopoly	انحصاردوگانه
bilateral monopoly	انحصار دوجانبه
monopoly restriction	محدودیت انحصاری
natural monopoly	انحصار طبیعی
perfect monopoly	انحصار کامل
monopoly bank	بانک انحصاری
absolute monopoly	انحصار مطلق
legal monopoly	مانندانحصار اختراعات و اکتشافات
legal monopoly	انحصار قانونی
institutional monopoly	انحصارسازمانی
selling monopoly	انحصار فروش
pure monopoly	انحصارمطلق
pure monopoly	انحصار خالص
regulated monopoly	انحصارکنترل شده
public monopoly	انحصار دولتی
discriminating monopoly	انحصار تبعیض امیز
taxation of monopoly	مالیات بر انحصار
regulated monopoly	انحصار نظارت شده
institutional monopoly	انحصار نهادی
price discriminating monopoly	انحصار تبعیض قیمت
y position	حالت- ایگرگ
to be in a position to do something	موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
on position	وضعیت وصل
position	مرتبه مقام
an a for a position	درخواست دهنده برای کار
position	محل چیزی
t position	حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position	بردار مکان [ریاضی]
position	منصب
position	مستقرشدن یاکردن
position	مقام شغل سازمانی
position	حالت محل سازمانی
position	موضع
position	وضعیت موضع
position	نهش
position	شغل
position	جایگاه
position	مقام یافتن سمت
position	مقام
position	وضعیت
position	قراردادن یاگرفتن
position	قراردادن امورات مربوط به وفایف
position	شکل موقعیت
position	قرار دادن چیزی در محل خاص
position	مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position	وضع چگونگی
position	جا
position	موقعیت
position	محل
position	وضع
position	شغل رسمی
position	موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position	نظریه
primary position	موضع ابتدایی
ready position	وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
print position	مکان چاپ
reclining position	حالت غنوده
print position	موقعیت چاپ
prone position	وضعیت درازکش
prone position	حالت درازکش
referee's position	خاک شدن در کشتی
punch position	محل منگنه
ready position	حاضربه تیراندازی
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
punch position	موضع منگنه
ready position	حالت حاضر به تیر
primary position	موضع اصلی
predicament position	بخطر افتادن
position defense	دفاع موضعی
para position	محل پارا
position correction	تصحیحات موضعی
position control	پیچ مرکز گذار
position buoy	بویه موقعیت
position area	منطقه مواضع
position angle	زاویه تراز
position angle	زاویه ارتفاع جسم
position defense	دفاع یا پدافندثابت
position finding	موقعیت یابی
position habit	عادت مکانی
position buoy	بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
post position	محل اسب در شروع
position warfare	نبرد موضعی
position warfare	جنگ موضعی
position response	پاسخ مکانی
position of attention	حرکات و احترامات نظامی
position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position indicator	شاخص نماها
pinning position	نزدیک به ضربه شدن
forward position	موقعیت رو به جلو
position marker	نشانگرموقعیت
pike position	وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position	مدلپا
document-to-be-sent position	موقعیتفرستادنمدارک
arm position	موقعیتبازو
lotus position	چمباتمه لوتوسی
lotus position	جاگیری لوتوسی
rest position	استراحتگاه
winning position	پوزیسیون برنده
wing position	وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
waltz position	رقص والس
position of the ligament	طرزقراگیریرباط
straight position	فرم مستقیم
tuck position	موفقیتجمعشده
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
shooting position	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
position vector	بردار مکان [ریاضی]
This position is much too small for me .	این سمت برای من خیلی کوچک است
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
validated position	شغل بلاتصدی سازمانی
validated position	محل سازمانی خالی
sitting position	وضعیت نشسته
sign position	موقعیت علامت
sign position	مکان علامت
sign position	موضوع علامت
set position	اماده در نقطه اغاز
selection of position	انتخاب موضع
screen position	مکان صفحه
rigging position	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
rest position	وضعیت ساکن
rest position	موقعیت سکون
response position	مکان جواب
squatting position	وضعیت چمباتمه در تیراندازی
stag position	وضع پاهای باز
stag position	پاباز در هوا
unit position	مکان واحد
to seek a position	نظر خواستن
to seek a position	مشورت کردن
to seek a position	جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
switch position	موضع دفاعی بینابین
switch position	موضع رابط دفاعی
supplementary position	موضع یدکی
supplementary position	موضع تکمیلی
steinitz position	پوزیسیون اشتاینیتسی
starting position	وضعیت راه اندازی
starting position	وضعیت صفر
repetition of position	تکرار وضعیت
ortho position	محل ارتو
firing position	موقعیت احتراق
electrode position	رسوبگیری الکتروشیمیایی
egg position	حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
duty position	محل شغلی
duty position	شغل ارجاعی
duty position	شغل
drilling position	مکان مته کاری
drilling position	وضعیت مته کاری
delay position	موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position	موضع تاخیری
assumed position	موضع فرضی
endo position	موقعیت اندو
equilibrium position	وضع تعادل
firing position	موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing position	موضع تیر
financial position	وضعیت مالی
final position	وضعیت نهایی
fencing position	گارد شمشیرباز
extreme position	واقع درمنتهاالیه
extreme position	وضعیت نهایی
estimated position	نقطه براوردی
estimated position	نقطه تخمینی
defense position	موضع پدافندی
defense position	موضع دفاعی
assumed position	موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
central position	قرارگاه مرکزی
break off position	نقطه قطع درگیری
break off position	نقطه رهایی
air position	وضعیت هوایی
bowsprit position	موقعیت دکل خوابیده
blocking position	موضع سد کننده
bit position	موقعیت ذره
benzylic position	موقعیت بنزیلی
battle position	محل ناو در دریا
central position	وضعیت مرکزی
circle of position	دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
comma position	وضع بدن در پیچ زدن
attack position	موضع تک
critical position	پوزیسیون حساس
axial position	وضعیت محوری
axial position	حالت محوری قرارگاه محوری
covered position	محوطه تحت پوشش موضع مخفی
covered position	موضع پوشیده
consolidation of position	تکمیل ارایش مواضع
consolidation of position	تحکیم مواضع
commitment position	نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
battle position	موضع نبرد
fist position	وضع و حالت مشت
ordinal position	جایگاه ترتیبی
meta position	محل متا
men of position	صاحبان مقام