Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (2 milliseconds)
English
Persian
multi flame burner
اجاق چند شعله
Other Matches
after burner
دستگاه پس سوز
after burner
پس سوز
after burner
قسمت عقب موتور جت
after burner
پس سوزانه
burner
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
burner
سوخت پاش
burner
مشعل
burner
کوره
burner
فانوس
burner
چراغ خوراکپزی یاگرم کن اتشخان
burner
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner
تولیدکننده حرارت در بالن
burner plier
انبر مشعل
prom burner
PROبرنامه ریز
burner nozzle
شیپوره یاافشانک سوخت پاش
acetylene burner
مشعل استیلنی
acetylene burner
چراغ استیلنی
burner nozzle
نازل سوخت پاش
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
alcohol burner
چراغ الکلی
burner cans
محفظه احتراق موتورهای توربینی
brick burner
کوره پز
premix burner
مشعل پیش گرمکن
pilot burner
پیلوت
mantle burner
چراغ توری
ohm burner
مشعل روغنی
burner frame
سوخت
pilot burner
چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
bunsen burner
چراغ بونزن
annular burner
مشعل حلقوی
gas burner
اجاق گازسوز کوره گازی
gypsum burner
گچ پز
lime burner
اهکپز
lime burner
اهک پز
oil burner
مشعلروغن
burner ring
حلقهچراغخوراکپزی
burner frame
قالب
gas burner
مشعل گازی
flame out
قطع احتراق
to flame up
بهیجان امدن
old flame
فردیکهبااورابطهرمانتیکداشتهاید
flame
الو
flame
تب وتاب
flame
شورعشق
flame
شعله زدن زبانه کشیدن
flame
مشتعل شدن تابش
flame
زبانه اتش
flame
شعله
to flame up
سرخ شدن
flame
برافروختگی
flame
ارسال پیام نامناسب به کاربر
pulverized coal burner
مشعل خاک ذغالی
high pressure burner
مشعل فشار قوی
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
burner gas tube
لولهسوختگاز
two-burner camp stove
اجاقدوشعله
comb type burner
مشعل نوع شانهای
bunsen gas burner
چراغ گازی ازمایشگاه
to put somebody on the back burner
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
reducing flame
شعله احیاگر
flame braze
زرد جوش کردن
flame thrower
شعله افکن
white flame
شعله سفید
neutral flame
شعله خنثی
flame projector
اتش پاش
carburizing flame
شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
to fan the flame
نمک برزخم پاشیدن
to fan the flame
برشدت چیزی افزودن
to fan the flame
اتش رادامن زدن
oxidizing flame
شعله اکساینده
flame-thrower
اتش پاش
flame-throwers
اتش پاش
flame cleaning
تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
flame spreader
شعلهپخشکن
flame photemetry
نورسنجی شعلهای
gas flame
چراغ گازی
flame holder
شعله نگهدار
flame damper
شعله خفه کن
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
flame test
محک شعله
flame spray
تزریق کردن شعلهای
flame scraf
با شعله پهن کردن
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
flame proof
ضد شعله
flame photometer
نورسنج شعلهای
gas flame
لامپ گازی
flame hardening
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
heating flame
شعله
flame harden
با شعله سخت کردن
flame cultivator
دستگاه مخصوص سوزاندن علف
flame cut
با جوش بریدن
lurid flame
شعله دودنما
lurid flame
شعله تیره
flame cutting
جوش بری
[مهندسی]
single-burner camp stove
اجاقپیکنیکیتکشعله
to pour oil on the flame
نمک بر زخم پاشیدن
to pour oil on the flame
دعوارا سخت کردن
to pour oil on the flame
اتش خشم را دامن زدن
rate of flame propagation
سرعت انتشار شعله
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
hydrogen flame detector
اشکارساز شعلهای هیدروژن
flame ionization detector
اشکارساز یونش شعلهای
oxy hydrogen flame
شعله اکسی ئیدروژن
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi way switch
کلید تبدیل
multi way switch
کلید چند راهه
multi way machine
دستگاه چند راهه
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi valued
چند ارز
multi user
چند کاربری
multi stage
چند طبقه
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi pass
چند گذری
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi meter
سنجه چند کاره
multi mate
مالتی میت
multi channel
چند کاناله
multi contact
چند قطبی
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
اجرای چندین کار
multi stage
چند مرحلهای
multi-storey
چندطبقه
multi-coloured
چندرنگه
multi address
با چند نشانی
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi purpose
چند منظوره
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi ply
چند لا
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi level
چند سطحی
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
multi circuit switch
کلید سری
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
multi-ply plywood
تختهچندخط
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi-purpose ladder
نردبانچندمنظوره
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi conductor cable
کابل افشان
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage press
پرس چند طبقه
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
multi speed motor
موتور چند سرعتی
multi segment magnetron
ماگنترون با اند چند تیغهای
multi scan monitor
مشابه 6632
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multi prupose project
طرح چند منظوره
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
multi span bridge
پل چند دهانه
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
multi part stationery
کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi variate analysis
تحلیل چند متغیره
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi grid tube
لامپ چند شبکه
multi line spectrum
طیف چند خطی
multi span deap beam
تیر تیغه چند دهانه
multi-storey car park
پارکینگ چند طبقه
multi-storey car park
پارکینگ طبقاتی
multi spindle drilling machine
ماشین مته با چند هرزگرد
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi section type rotary switch
سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
perveance of a multi electrode valve(tub
پروه انس لامپ چند قطبی
Unimog
[a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks]
یونیماک
[حمل و نقل]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com