English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English Persian
multi-coloured چندرنگه
Other Matches
many coloured رنگارنگ
coloured رنگی
coloured ملون
coloured نژادهای غیرسفید پوست
coloured رنگین
self coloured دارای رنگ یکدست
self coloured یک رنگ دارای رنگ طبیعی
rose coloured گلگون
liver coloured جگری رنگ
sad coloured تیره رنگ
sad coloured سیاه
rose coloured مبنی برخوش بینی
rose coloured گلی
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
parti coloured ابلق
parti coloured رنگارنگ
liver coloured جگرکی
dark coloured سیاه رنگ
ash coloured خاکستری
claret coloured لعل فام
claret coloured سرخ
coloured cement سیمان رنگی
claret coloured لعل گون
cream coloured خامهای
cream coloured خامهای رنگ شکری
opposite coloured bishops فیلهای ناهمرنگ
rose-coloured spectacles عینک خوش بینی
multi دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-millionaire بسیار پولدار
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking اجرای چندین کار
multi stage چند طبقه
multi stage چند مرحلهای
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi purpose چند منظوره
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi user چند کاربری
multi valued چند ارز
multi way machine دستگاه چند راهه
multi way switch کلید چند راهه
multi way switch کلید تبدیل
multi-storey چندطبقه
multi-millionaires بسیار ثروتمند
multi-millionaires بسیار پولدار
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi ply چند لا
multi level چند سطحی
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multi mate مالتی میت
multi disk وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi contact چند قطبی
multi channel چند کاناله
multi meter سنجه چند کاره
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi address با چند نشانی
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi pass چند گذری
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
multi variate analysis تحلیل چند متغیره
multi electrode valve لامپ چند قطبی
multi flame burner اجاق چند شعله
multi-ply yarn نخ چند لا
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi grid tube لامپ چند شبکه
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multi conductor cable کابل افشان
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
multi-ply plywood تختهچندخط
multi bus system معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
multi chamber klin کوره چند محفظهای
multi blade grap قلاب چند تیغه
multi circuit switch کلید سری
multi color recorder نگارنده چند رنگ
multi conductor cable کابل چند رشتهای
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi layer coil سیم پیچی چند لایه
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi speed motor موتور چند سرعتی
multi span bridge پل چند دهانه
multi scan monitor مشابه 6632
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi purpose machine ماشین چند کاره
multi prupose project طرح چند منظوره
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi layer weld جوشکاری چند لایه
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
multi line spectrum طیف چند خطی
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi strand machine دستگاه چند رشتهای
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
multi-storey car park پارکینگ چند طبقه
multi-storey car park پارکینگ طبقاتی
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com