English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
object choice شیئی گزینی
Other Matches
choice پسند
at choice برحسب دلخواه
to take ones choice یکی ازچند شق رابرگزیدن یااختیارکردن
at choice باختیار خود
choice چیز نخبه برگزیده
choice گزینه
choice انتخاب
choice منتخب
economic choice انتخاب اقتصادی
forced choice گزینه- بایست
freedom of choice ازادی انتخاب
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
scracity and choice کمیابی و انتخاب
Hobson's choice انتخاب از روی ناچاری ناگزیر
Hobson's choice پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
domicile of choice اقامتگاه انتخابی
consumer's choice انتخاب مصرف کننده
to make a choice of انتخاب کردن
consumer choice انتخاب مصرف کننده
choice point نقطه گزینش
choice of technology انتخاب تکنولوژی
to make a choice of برگزیدن
choice of words کلمه بندی
choice of words جمله بندی
word choice جمله بندی
word choice کلمه بندی
choice of words بیان
word choice بیان
I had no choice ( alternative ) but to marry her . محکوم بودم که با اوازدواج کنم
error choice technique شیوه خطا گزینی
free choice method روش گزینش ازاد
theory of consumer's choice نظریه انتخاب مصرف کننده
multiple choice item پرسش چند گزینهای
multiple choice test ازمون چند گزینهای
word choice test ازمون واژه گزینی
He left fily a few choice words. چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
toss a coin for choice of service of cou شیریاخط اول بازی جهت تعیین سرویس والیبال
object of will موصی به
object of d. مراد
object of d. کامه
object of d. ارزو
no object چیزی نیست
no object اهمیت ندارد
Whoever else that may object . هر کس دیگه که اعتراض کند
to a one's object مقصودخودرا انجام دادن
object برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object مورد
object نماش داده می شوند
object که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object اعتراض داشتن
object نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object اعتراض کردن
object دلیل اوردن
object چیز ماده خارجی
object فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object پانج کارت که حاوی برنامه است
object زبان برنامه پس از ترجمه
object شی ء
object مقصود
object موضوع منظره
object هدف
object مفعول
object کالا اعتراض کردن
object مخالفت کردن
object شیئی
object OPERAND
object داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object چیز
object موضوع
object ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object of worship معبود
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object of worship موضوع پرستش یاستایش
object of transaction مورد معامله
object of testimony مشهود به
object of sale مثمن
object of sale کالا
object of sale مبیع
object of protest معترض علیه
object of protest واخواسته
object of lease مستاجره
object of lease عین مستاجره مورد اجاره
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
object oriented تصویری که از بردارهای تعریف
Money is no object at all . پول اصلا" مطرح نیست
perception of an object مشاهده یا دیدن چیزی
sex object زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
object balls توپهایهدف
object glass عدسی شیئی
stimulus object شیئی محرک
parent object صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object symptoms نشانههای پیدا یا بیرون نما
object routin روال مقصود
object program برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
object program برنامه مقصود
object point مقصد
object point سمت مورد توجه
object oriented استفاده میکند
object oriented استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
celestial object celestial
object ball گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object case حالت مفعولی یا مفعولیت
object cathexis نیروگذاری در شیئی
object code برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code برنامه مقصد
object code دستورالعمل مقصود
object computer کامپیوتر مقصود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object constancy ثبات شیئی
object deck دسته کارت مقصود
love object شیئی محبوب
if you dont object اگر مانعی نیست
object lessons درس علمی
object lessons درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson درس علمی
concrete object عین خارجی
object lesson درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
indirect object مفعول غیر مستقیم
direct object مفعول صریح
direct object مفعول بیواسطه
direct object مفعول مستقیم
goal object شیئی هدف
his conduct is object رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
if you dont object اگر بدتان نمیاید
object genitive مضاف الیه مفعولی
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object module واحد مقصد
object module واحد مقصود
object of claim مدعی به متنازع فیه
object of claim خواسته دعوی
object of claim خواسته
object of claim مدعی به
object of appeal پژوهش خواسته
object of appeal مستانف عنه
object of appeal فرجام خواسته
object language زبان مقصود
object language زبان مقصد
object of judgment محکوم به
object libido زیستمایه
object libido متمرکزبر شیئی
object machine ماشین مقصود
object module واحد مقصود ماژول مقصود
object of claim in respect of which فرجام خواسته
object of claim in respect of which court supreme
object of claim in respect of which the to made is appeal an
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object assembly test ازمون الحاق قطعات
OLE container object شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
To achieve ones object ( aim ) . به مقصود خود رسیدن
His only aim and object is to make afortune . تنها قصدش پولدار شدن است
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com