|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|
|||||||||||||||||||||
| Total search result: 14 (1 milliseconds) | |||||
| English | Persian | ||||
|---|---|---|---|---|---|
| overlapped | رویهم افتادن | ||||
| overlapped | اصطکاک داشتن | ||||
| overlapped | اشتراک داشتن | ||||
| overlapped | بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک | ||||
| overlapped | همپوشی | ||||
| overlapped | تطابق کردن | ||||
| overlapped | پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم | ||||
| overlapped | روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب | ||||
| overlapped | نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن | ||||
| overlapped | همپوشانی | ||||
| overlapped | سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند. | ||||
| overlapped | پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری | ||||
| overlapped | جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند | ||||
| overlapped | روی هم افتادن | ||||
| Partial phrase not found. | |||||
| Recent search history | |
|