English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
real world دنیایحقیقی
Other Matches
topsy-turvy world [upside-down world] جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
the seeming and the real نماوحقیقت
the seeming and the real فاهروباطن
real <adj.> شایسته
real <adj.> مناسب
real <adj.> صحیح
real <adj.> درست
real واقعی موجود
real واقعی
real بی خدشه صمیمی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real value ارزش واقعی
real راستین
real حقیقی
real غیر پولی
real will نظریه اراده واقعی
real اصل
real غیر مصنوعی طبیعی
She was a real beauty. یک تکه ماه بود
real fluid سیال واقعی
real wage مزد واقعی
real time بلا درنگ
real earnings درامدهای واقعی
real costs هزینههای واقعی
real constant ثابت حقیقی
real function تابع حقیقی
real gas گاز حقیقی
real income درامد واقعی
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real number عدد حقیقی [ریاضی]
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real capital سرمایه واقعی
real sector بخش واقعی
real power توان حقیقی
real power توان موثر
real property اموال غیرمنقول
real score نمره واقعی
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real storage حافظه حقیقی
real address آدرس حقیقی
real anxiety اضطراب واقعی
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real assets دارائیهای واقعی
real address آدرس واقعی
real account حساب خرید املاک
real account حساب دارایی غیرمنقول
real storage انباره واقعی
real action دعوی غیر منقول
real property دارایی غیر منقول
real estate مستغل
real numbers اعداد حقیقی
real numbers اعداد واقعی
real number عدد حقیقی
real module ضریب حقیقی
real mode حالت واقعی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real estate مستغلات
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real image تصویر حقیقی
real estate املاک و مستغلات
real estate ملک
real estate املاک و ساختمان
real estate زمین
real estate معاملات زمین
real estate خرید زمین
real estate مال غیرمنقول
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time بازده فوری
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
real time انی
real time زمان حقیقی
real time بلادرنگ
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real investment سرمایه گذاری واقعی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real estate broker واسطه املاک
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real interest rate نرخ بهره واقعی
real time system سیستم بلادرنگ
real balance effect اثر مانده واقعی
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real estate tax مالیات بر مستغلات
real national income درامد ملی واقعی
real national income درامد ملی به قیمت ثابت
real estate agency بنگاه معاملات املاک
real box wing بالی با سه تیرک
real time system سیستم بلا درنگ
real time processing پردازش بلادرنگ
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real money supply عرضه واقعی پول
true or real focus کانون حقیقی
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
to make a real effort تلاش جدی کردن
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
real time output خروجی انی
real time output خروجی بلا درنگ
real time input ورودی بلا درنگ
real time clock ساعت بلادرنگ
real time clock زمان سنج بلادرنگ
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real purchasing power قدرت خرید واقعی
the next world عالم اینده
see the world <idiom> سیر آفاق و انفس کردن
to come up in the world موفق شدن [در زندگی یا شغل]
the new world تازه
out in the world در دنیای آزاد
the next world جهان اینده
to come up in the world پیش رفتن [در زندگی یا شغل]
to come up in the world پیش قدم شدن [در زندگی یا شغل]
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
this world of ours این جهان ما
the whole world تمام دنیا
the whole world همه دنیا تمامی جهان
the whole world سراسر جهان
the old world نیم کره شرقی
the old world نیم کره خاوری
the old world جهان کهنه
upon my world بشرافتم سوگند
to the world پاک
to the world بکلی
out of this world <idiom> شگفت انگیز
the next world عقبی
for the world <idiom> تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
for all the world <idiom> بهر قیمتی
see the world <idiom> جهانگردی کردن
world old بسیارقدیمی یاکهنه
world came that خبر رسید که
to world one's way کرم واره راه خود را بازکردن
the old world بر قدیم
all the world over در سراسر جهان
first world واقع دراروپای غربی
Third World جهان سوم
i take you at your world قول شما را سند قرار میدهم
i take your world for it قول شما را سند میدانم
in one world خلاصه
first world امریکای شمالی
in one world خلاصه اینکه مختصرا
he knows the world ازموده است
he knows the world جهاندیده است
first world کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
first world جهان اول
all the world knows همه کس میداند
all the world knows میدانند
all the world knows همه
all over the world در تمامی دنیا
all over the world در همه جای جهان
all over the world در سراسر جهان
for all the world عینا`
first world استرالیا زلاندنو وژاپن
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
old world دنیای قدیم
for all the world بی کم و زیاد
world عالم روزگار
for all the world به عینه
second world جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
world کیهان
world گیتی
world میدهد
world دنیا
world جهان
for all the world like کاملا` شبیه
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
real time image generatiom تولید تصویر انی
He is a real stinker. He is a rotten fellow . آدم گندی است
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
creator the world جهان افرین
The seven wonders of the world. هفت عجایب گیتی
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
He is unique in the world. توی دنیا تک است
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
world creating جهان افرین
world war جنگ جهانگیر
dead to the world <idiom> زود به خواب رفتن
world-class در سطح جهانی
to be on top of the world تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
world war جنگ جهانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com