Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
referee's dressing room
رختکن داوران
Other Matches
dressing room
اطاق رخت کن
dressing room
اطاق ویژه ارایش
dressing room
رختکن
referee
حکم
referee
داوری کردن
referee
داور
referee
داور مسابقات
referee
داور مسابقات شدن
referee
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
دور
referee
حاکم
referee
میانجی
referee
معرف
referee
داور بالای والیبال
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
chief referee
سرداور
referee's whistle
سوت داور
referee's position
خاک شدن در کشتی
referee throw
پرتاب داور
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
goal line referee
داورخطگل
referee stops contest
استوپ داور
The referee blew for full-time.
داور سوت پایان بازی را زد.
dressing
مستقیم کنی
dressing-down
بازخواست
dressing-down
چوبه کاری
dressing
لباس
dressing
مخلفات
dressing-down
سرزنش
dressing
چاشنی
dressing
مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
dressing
اهار زنی
dressing
تراشیدن سنگ
dressing-up
یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
dressing
ارایش
dressing
تراشیدن سنگ
French dressing
چاشنی سالاد فرانسوی
dressing ship
افراشتن پرچم
dressing plant
تاسیسات تهیه سنگ معدن
dressing case
جعبه لوازم ارایش
dressing parade
مشق نظامی
dressing ship
تزیین کشتی
dressing line
طناب پرچم
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
dressing parade
سان و رژه رژه با انیفرم کامل
dressing station
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
dressing gowns
لباس خواب
french dressing
سس سالاد
salad dressing
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
To give somebody a dressing down.
سبیل کسی را دود دادن
surface dressing
پوشش سطحی
sand dressing
ماسه پاشی
dressing table
میز ارایش
dressing table
میز اینه داروکشودار
dressing tables
میز ارایش
dressing rooms
رختکن
dressing rooms
اطاق ویژه ارایش
dressing rooms
اطاق رخت کن
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
dressing gown
لباس خواب
dressing tables
میز اینه داروکشودار
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
dressing and straightening machine
دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down .
اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
still room
شربتخانه
May I see the room?
آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
in the room of
درعوض
in the room of
بجای
room
انبار
room
اتاق
room
جا
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
room
مجال
room
خانه
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room no
اطاق شماره 3
room
اطاق
Get out of the room.
از اتاق بروبیرون
these room let well
نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
in my room
در اتاقم
the f. of a room
اثاثیه اطاق
room
محل موقع
room
فضا
take your w to another room
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
room
وسیع تر کردن
reading room
قرائت خانه
reception room
اتاق انتظار
tea-room
کافه
reception room
اتاق پذیرایی
crew's room
اتاقخدمه
tea-room
رستوران
leg room
جا برای پاها
leg room
پا جا
men's room
مستراح مردانه
reading room
اتاق قرائت
control room
اتاقکنترل
reading room
خوانشگاه
tea-room
چایخانه
reception room
پذیرشگاه
ladies' room
مستراح زنانه
squad room
اطاق خواب سربازان
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
waiting room
اطاق انتظار
wainscoting of a room
کار چوبی داخل اطاق
upper room
بالاخانه اطاق فوقانی
to spray a room
امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
tiring room
محل تعویض لباس هنرپیشه
they rushed out of the room
از اطاق بیرون ریختند
war room
اتاق جنگ
war room
اتاق عملیات
ware room
انبار گمرک
common room
تالار دانشجویان
common room
باشگاه دانشجویان
common room
اتاق استادان
ware room
بارخانه
ware room
انبارکالا
ware room
انبار کردن مخزن
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
they rushed into the room
ریختند توی اطاق
dimmer room
تاریکخانه
sleeping room
خوابگاه
a sinlge room
یک اتاق یک نفره
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
a double room
یک اتاق دو نفره
Do you have a room with a better view?
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
What is my room number?
شماره اتاق من چند است؟
Room 123
اتاق 123
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
elbow room
<idiom>
I slipped into the room .
یواشکی وارد اطاق شد
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
sleeping room
اطاق خواب
keeping-room
اتاق نشیمن
Mary is in the next room.
ماری در اتاق پهلویی است.
rest room
استراحتگاه
assmbly-room
اتاق همایش
rest room
مستراح
Could you reserve a room for me?
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
a single room
یک اتاق یک نفره
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
We entered the room together .
باهم وارد اطاق شدیم
consulting room
اتاقمعاینه
torpedo room
اتاقکاژدر
service room
اتاقسرویسدهی
second focal room
دومیناتاقمرکزی
room thermostat
اتاقکترموستاد
rehearsal room
اتاقتمریننمایش
pump room
اتاقپمپ
laundry room
اتاقکلبایشویی
first focal room
اولیناتاقمرکزی
double room
اتاقدونفره
incident room
اتاقبازجوئی
morning room
اتاقنورگیر
waiting-room
اتاق انتظار
I could have sworn that there was somebody in the next room .
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
Make some room here.
یک قدری اینجا جا باز کن
There is no room for doubt.
جای تردید نیست
We are cramed for room.
جایمان تنگ است
spare room
اتاقمخصوصمیهمانان
room service
سرویسداخلاتاق
engine room
اتاقموتور
jockey room
رختکن سوارکاران
gun room
اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
guard room
پاسدارخانه
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
furnace room
فضای داخل کوره
back room
محوطه بین خط پایانی ودیوار
bed room
اطاق خواب
fire room
اطاق دیگ بخار ناو
boiler room
اطاق دیگ بخار
store-room
انبار
gun room
مخزن مهمات درکشتی
hardening room
اطاق سخت گردانی
he swung out of the room
باگامهای سنگین وموزون ازاطاق بیرون رفت
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
it takes much room
خیلی جامی برد
sitting-room
اتاق نشیمن
incommoded by want of room
جا
incommoded by want of room
ناراحت از حیث
drawing room
سالن پذیرایی
house room
جا
house room
یورت
house room
اطاق
elbow room
ازادی عمل
dwelling room
اطاق نشیمن
cleaning room
اطاق شستشو
coffee room
اطاق ناهارخوری درمهمانخانه
counting room
دفترخانه
store-room
جای انبار کردن
distorted room
اتاق خطاانگیز
dark room
اتلیه
crush room
گردش گاه بازیگرخانه
cycle of the room
گردش ماه
dark room
تاریکخانه عکاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com