English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (8 milliseconds)
English Persian
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
Other Matches
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
dressing تراشیدن سنگ
dressing مخلفات
dressing ارایش
dressing چاشنی
dressing اهار زنی
dressing مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
dressing-up یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
dressing لباس
dressing تراشیدن سنگ
dressing-down چوبه کاری
dressing-down بازخواست
dressing مستقیم کنی
dressing-down سرزنش
dressing tables میز ارایش
dressing parade مشق نظامی
dressing line طناب پرچم
dressing device دستگاه مستقیم کنی
dressing case جعبه لوازم ارایش
french dressing سس سالاد
dressing tables میز اینه داروکشودار
French dressing چاشنی سالاد فرانسوی
dressing table میز اینه داروکشودار
dressing table میز ارایش
salad dressing چاشنی وادویه مخصوص سالاد
dressing gowns لباس خواب
dressing parade سان و رژه رژه با انیفرم کامل
dressing plant تاسیسات تهیه سنگ معدن
dressing ship افراشتن پرچم
dressing room اطاق رخت کن
dressing room اطاق ویژه ارایش
dressing room رختکن
dressing rooms اطاق رخت کن
dressing rooms اطاق ویژه ارایش
dressing rooms رختکن
surface dressing پوشش سطحی
sand dressing ماسه پاشی
dressing station درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
dressing gown لباس خواب
dressing ship تزیین کشتی
To give somebody a dressing down. سبیل کسی را دود دادن
dressing and straightening machine دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
referee's dressing room رختکن داوران
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
window پنجره
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
window مشابه 10682
by the window کنار پنجره
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window بیوه زن
window روزنه
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window پنجره دار کردن
window ویترین دریچه
window-sill لب پنجره
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shade کرکره
louvred window پنجرهیروزنهدار
window shade پرده
observation window پنجرهدیدهبانی
panoramic window پنجرهوسیع
playing window پنجرهنمایش
protective window پنجرهحفافتی
pylon window قسمتبازبرج
worksheet window پنجره صفحه کاری
landing window پنجرهفرود
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sills هرهی پنجره
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
window-sill هرهی پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window پنجرهزیرزمین
lattic-window پنجره مشبک
casement window پنجرهیلولایی
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window-sills لب پنجره
screen window پوششپنجره
sliding window پنجرهمتحرک
types of window انواعپنجره
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
bay-window شاه نشین
biforate window پنجره دودر
cabinet-window ویترین
chicago window پنجره شیکاگویی
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window پنجره نیم دایره
French window پنجره لولادار
flanking window نورگیر ثابت
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
double window پنجره دو جداره
window awning پنجرهچادر
Ipswich window پنجره بالکن
window curtain پردهپنجره
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
compss-window پنجره کنسولی
balanced window پنجره چرخان
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
window regulator وسیله تنظیم پنجره
lattice window پنجره مشبک
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
active window پنجره فعال
balance window پنجره چرخان
blind window پنجره نما
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window شاه نشین نیم گرد
continuous window پنجره سراسری
camera window دریچه دیافراگم دوربین
dormer window پنجره شیروانی
oval window روزنه بیضی
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window-frames قاب پنجره
window-frame قاب پنجره
lattice window شباک
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
bay window شاه نشین
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
window frame قاب پنجره
round window روزنه گرد
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
skylight window خفنگ
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window کتیبه
split window پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window تقسیم بندی پنجره
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window پنجره ضد طوفان
text window پنجره متن
three panes window پنجره سه لنگه
three panes window پنجره سه چشمه
window dress پشت ویترین گذاشتن
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
window leaf لنگه پنجره
pivoting window پنجره محوری
pivoting window پنجره گردان
inactive window پنجره غیرفعال
window dress بنمایش گذاشتن
lancet window پنجره نوک تیز
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
internal window sill کف پنجره داخلی
window sill brick اجر کاردی
window sill brick هره
cross bar of window الت پنجره
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
middle lintel in window الت وسطی پنجره
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
middle lintel in window وادار میانی پنجره
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
middle lintel in window کمرکش پنجره
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com