Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
rise of a bridge
خیز طاق پل
Other Matches
rise
ترقی خیز
rise
ترقی کردن
rise
خیز
rise
پیشرفت ترقی
rise
سربالایی
rise
صعود طلوع
rise
برخاست
rise
قیام
rise
سرزدن
rise
ناشی شدن از
rise
صعودکردن
rise
ترقی
rise
ارتفاع پله
rise
شیب سرچشمه
rise
بلندی
rise
خیز صعود
rise
ناشی شدن
rise
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise
نمودارشدن
rise
خاتمه یافتن
rise
بالارفتن
rise
بلند شدن
rise
سربالا رفتن
rise
طلوع کردن
rise
بالاامدن
rise
افزایش
get a rise out of someone
<idiom>
سخنان نیش دارزدن
rise
برخاستن
to rise up against someone
[something]
شورش کردن بر خلاف
to rise up against someone
[something]
به کسی
[چیزی]
یاغی شدن
rise
طالع شدن
rise
بلندشدن
rise
از خواب برخاستن طغیان کردن
temperature rise
افزایش دما
rise time
زمان خیز
to give rise to
باعث شدن
to give rise to
بوجوداوردن
to rise with the lark
سحر خیزی کردن
to rise with the lark
زودبرخاستن
rise in temperature
افزایش دما
rise and shine
فرمان برپا
dead rise
فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
early rise
زودخیز
early rise
سخرخیز
prices are on the rise
است
give rise to
باعث شدن
give rise to
موجب شدن
height of rise
ارتفاع ابگیر
height of rise
ارتفاع برجستگی
dead rise
فاصله مرده
prices are on the rise
قیمتهارو بافزایش
rise and fall
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
rise and shine
شروع بیداری
to rise with the sun
زود خیز بودن
to rise with the sun
سحر خیزی کردن
voltage rise
افزایش ولتاژ
give rise to
<idiom>
باعث کاری شدن
to rise in somebody's esteem
افزایش اعتبار در برابر کسی
continental rise
صعوداقلیمی
rise and shine!
<idiom>
بلند شو از تخت خواب !
high-rise
آسمان خراش
lamasery-rise
[خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
low-rise
کم ارتفاع
low-rise
کم بلندی
low-rise
نه بسیار بلند
low-rise
کم اشکوب
high-rise
وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
high-rise
ساختمان بلند
high rise block
ساختمان بلند
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
it will give rise to a quarrel
نزاعی تولید خواهد کرد
it will give rise to a quarrel
باعث دعواخواهد شد
high-rise block
بلوکهواقعدربلندی
internal temperature rise
افزایش درجه حرارت داخلی
The rise in prices in the European markets.
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
When the water rise above ones head ,one fathom is.
<proverb>
آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
maximum permissible temperature rise
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
rate of rise of water level
تندی بالا امدن اب
rate of rise of water level
روند بالاامدن اب
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
bridge
پل
bridge
پل فرماندهی
bridge
compassplatform : syn
bridge
پل زدن
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge
برامدگی بینی
bridge
جسر
bridge
بازی ورق
bridge
پل ساختن
bridge
اتصال دادن
bridge
پل فرماندهی کشتی
spar bridge
پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge
پل الواری
signal bridge
پل مخابره ناو
signal bridge
پل مخابرات ناو
skew bridge
پل کج
slab bridge
پل تاوه
slab bridge
پل دالو
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
swing bridge
پل گردان
swing bridge
پل نوسان دار
the span of a bridge
چشمه یا دهانه پل
bascule bridge
پل قپانی
bascule bridge
پل متحرک
the instability of a bridge
نا استواری پل
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the pier of a bridge
پایه پل
bascule bridge
پل باسکولی
salt bridge
پل نمک
road bridge
پل خیابان
ribbon bridge
پل تاشونده
bridge building
پل سازی
bridge carriageway
شوسه پل
railway bridge
پل راه اهن
railroad bridge
پل راه اهن
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
bridge circuit
مدار پلوار
pontoon bridge
پل موقت
ribbon bridge
پل کرکرهای
bridge head
سر پل ساحلی
road bridge
راه پل
road bridge
پل راه
bascule bridge
پل بازشو
bascule bridge
پل بازشونده
bascule bridge
پل متحرک باسکولی
bascule bridge
پل اهرمی
bridge head
سر پل
pontoon bridge
پل شناور قایقی
bailey bridge
پل متحرک وموقتی
asses bridge
قضیه حماریه
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
portal bridge
پلدروازهای
lift bridge
پلبالارو
compass bridge
قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose
برآمدگیبینی
bridge assembly
برآمدگیسیمها
beam bridge
پلمیلهای
bass bridge
پایهباس
through arch bridge
پلکمانسراسری
transporter bridge
پلانتقال
lattic-bridge
پل نرده ای
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge
پلصدایزیر
arch bridge
پلقوسدار
suspension bridge
پل معلق
arched bridge
پل قوسی
truss bridge
پل اسکلت فلزی
truss bridge
پل خرپایی
truss bridge
پل با تیر مشبک
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge
پل پایه خرپایی
treadway bridge
پل دوخطه
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
weatstone bridge
پل ویتستن
weigh bridge
قپان تخت قنطار کش
suspension bridge
پل اویزان
arched bridge
پل کمانهای
wien bridge
پل وین
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
girder bridge
پل پوتری
cantilever bridge
ستون پل
girder bridge
پل بیلی متوسط
gap bridge
گلویی ماشین تراش
foot bridge
پل پیاده رو
flying bridge
پل هوایی
flying bridge
پل شناور
girder bridge
پل تیر حمالی
bridge shoe
زیره پل
bridge shoe
پاشنه
cantilever bridge
پل معلق
cantilever bridge
پل قپانی
bridge rectifier
یکسوکننده بریج
heydweiler bridge
پل هایدویلر
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
pedestrian bridge
پل پیاده رو
handling bridge
پل بار
bridge shoe
پاشنه پل
flying bridge
پل موقتی
flumed bridge
پل تنگ کننده معبر اب
cantilever bridge
پایه پل
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
draw bridge
پل کششی
deck of a bridge
کف پل
deck of a bridge
صفحه پل
chain bridge
پل زنجیری
chain bridge
پل معلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com