English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 14 (2 milliseconds)
English Persian
scrambled بادست وپا بالارفتن
scrambled تقلاکردن
scrambled بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambled تقلا
scrambled کوشش
scrambled املت درست کردن
scrambled درگیر شدن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled درهم امیختن
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
Other Matches
scrambled egg غذاییمتشکلازتخممرغوشیر
scrambled eggs نیمروی زرده و سفیده مخلوط شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com