English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (6 milliseconds)
English Persian
seat of the pants استفاده از تجربه
Search result with all words
fly by the seat of one's pants <idiom> دست تنها
Other Matches
pants زیر شلواری
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
pants شلوار
pants تنکه
pants پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
to catch with one's pants down مچ [کسی ] را گرفتن [حین ارتکاب]
He was caught with his pants down. مچ او [مرد] را حین ارتکاب گرفتند.
waterproof pants زیرشلواریضدآب
ski pants شلواراسکی
sweat pants شلوار ورزش
jogging pants شلوارگرم کن
frilly pants زیرشلواریچینچینی
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
leather pants {pl} [American] شلوار چرمی [پوشاک و مد]
pants pocket [American E] جیب شلوار
A pair of old pants ( trousers ) . یک شلوار کهنه
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Have a seat, please! خواهش میکنم بفرمایید !
take your seat بنشینیدسرجای خودتان
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat محل اقامت
please take a seat خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat نشیمنگاه
seat مقر
seat جایگزین ساختن
seat جایگاه نشاندن
seat مرکز مقر
seat کفل
seat سرین
seat نشیمنگاه مسند
seat نیمکت
seat صندلی
seat جا
seat پایه
seat سکوی استقرار
seat قسمت میانی زین اسب
seat وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat حرکت تعادلی
seat back پشتیصندلی
seat cover پوششصندلی
captain's seat محلنشستنکاپیتان
commander's seat صندلیفرمانده
double seat صندلیدونفره
dual seat زینموتور
first officer's seat صندلیخلباناول
mercy seat تخت خدا
seat stay نگهدارندهصندلی
rear seat صندلیعقب
single seat صندلییکنفره
reel seat جایگاهقرقره
seat tube تیوپصندلی
bench seat صندلیاتومبیل
Where is my seat(place) جای من کجاست ؟
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
book a seat جا رزرو کردن
to resign one's seat از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat جای مجلسی
parliamentary seat صندلی مجلسی
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> ناآرام بودن
keay seat جا خار
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
folding seat صندلی تاشو
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat حکومت نشین
governor's seat حاکم نشین
he lost the seat دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat دادگاه
jump seat صندلی تا شو
key seat جاخار
key seat شیار خار
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
drive's seat صندلی راننده
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
bucket seat صندلی یکنفری
hot seat صندلی برقی
hot seat صندلی الکتریکی
seat belt کمربند صندلی هواپیما
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat صندلی عقب اتومبیل
box seat صندلی لژ
bridge seat تکیه گاه
bridge seat پاشنه پل
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
county seat مرکز بخشداری
mercy seat سرپوش رحمت
pillion seat جای اضافی در موتور سیکلت
valve seat نشیمنگاه سوپاپ
to induct into a seat در جایی برقرار کردن
the seat of pain موضع درد
country seat خانهی بزرگ روستایی
the seat of pain جای درد
straddle seat تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
country seat خانهی اربابی
adjustable seat صندلی متحرک
sliding seat نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
primer seat مقر چاشنی
seat angle نبشی نشیمن
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
seat bars میلههای تکیه گاه
seat of government مقر حکومت
he lost the seat مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
seat of settlement محل نشست ساختمان
back-seat drivers آدم فضول
back-seat driver آدم فضول
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat insert مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat reamer جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
flat racing seat خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
valve seat wrench دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
seat-belt warning light چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com