English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
tree sort مرتب کردن درختی
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
sort دسته بندی کردن
sort of نسبتا
sort فرمان SORT
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort of <idiom> تقریبا تا یک حدی
re sort دوباره جور کردن
sort of بمیزان متوسط
sort of تقریبا
sort-out مرتبکردن
sort of بمقدار متوسط
nothing of the sort هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort هیچ همچو چیزی نیست
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort رقم
sort جورکردن
sort گونه
sort نوع
sort سواکردن
sort دسته دسته کردن
sort جوردرامدن
sort قسم
sort پیوستن
sort جور
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sort سوا کردن
sort طور طبقه
sort جور کردن
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort دمساز شدن
dictionary sort ترتیب واژه نامهای
major sort مرتب سازی اصلی
internal sort مرتب سازی داخلی
internal sort مرتب کردن درونی
internal sort جور کردن داخلی
merge sort ادغام و جور کردن
heap sort sort tree
major sort جورسازی عمده
descending sort ترتیب نزولی
descending sort مرتب سازی نزولی
die sort جور کردن طاسی
distributive sort مرتب کردن توزیعی
To sort out ones affairs بکارهای خود سر وصورت دادن
exchange sort جورکردن معاوضهای
external sort جور کردن خارجی
external sort مرتب سازی خارجی
external sort جورکردن خارجی
She is the clinging sort. از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
what sort of a thing is it? چه جور چیزی است
minor sort مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
multipass sort جور کردن چند گذری
selection sort جور کردن گزینشی
selection sort مرتب کردن گزینشی
shell sort الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort order نظم ترتیب
sort effort تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort field میدان جور کردن
sort field میدان مرتب سازی
sort field فیلد مرتب سازی
sort generator برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort key کلید ترتیب
ripple sort مرتب کردن موجی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
multipass sort مرتب کردن چند گذری
multipass sort جورکردن چند گذری
multipass sort مرتب سازی چند عبوری
oscillating sort جور کردن نوسانی
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
tag sort مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
polyphase sort جور کردن چند مرحلهای
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
property sort جور کردن خاصیتی
sort field فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort merge جور کردن و ادغام
in a kind (sort) of way <idiom> یک کمی
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
ascending sort مرتب سازی صعودی
block sort مرتب کردن بلاکی
bubble sort مرتب کردن حبابی
block sort جورسازی کندهای
bucket sort جور کردن دلوی
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
collating sort مرتب کردن داده
ascending sort جورکردن صعودی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sort key کلید جورسازی
bubble sort جور کردن حبابی
bubble sort سورت حبابی
i sort of feel sick یک جوری میشوم
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. ابدا"چنین چیزی نیست
major sort key یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
We are past that sort of thing . دیگر این کارها از ماگذشته
minor sort key یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
ascii sort order نظم ترتیبی اسکی
sort merge program پردازش تعمیم یافته
This sort of propaganda is for home consumption این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl. دختر خودرأیی است
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
the f. of a tree برگهای درخت
tree مین میکند
tree فرمان TREE
tree بدرخت پناه بردن
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree شاخسار
tree شجر
tree درتنگنا قرا ردادن
tree بشکل درخت شدن
tree قالب کفش چوبه دار
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree درخت
before the tree جلو درخت
tree شجره النسب درخت کاشتن
the pith of a tree مغز درخت
the root of a tree ریشه درخت
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
threaded tree درخت پیچ دار
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
to shin up a tree از درختی بالارفتن
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree تیرسردر
spanning tree درخت پوشا
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
strawberry tree توت فرنگی درختی
to lop a tree درختی را آراستن
summer tree شاه تیر
to prune a tree درختی را آراستن
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
summer tree حمال
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
tree pruner درختآرا
tree frog قورباغهدرختی
ornamental tree درختتزئینی
gum tree درخت صمغ
unordered tree درخت نامرتب
tree traversal تقاطع درختی
tree surgery تشریح علمی درخت
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree-lined درختکارینشده
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree درخت خرما
lemon tree درخت لیمو
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
Deciduous tree درخت برگریز
the foot of the tree پای درخت
tree structure ساختار درخت
tree diagram نمودار درخت
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
walnut tree درخت گردو
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree farm خزانه درخت
oak tree درخت بلوط
tree structure ساختاردرختی
tree structure ساخت درختی
tree planting درختکاری
tree of heaven درخت عرعر
tree network شبکه درختی
tree house خانه بالای درخت
pulm tree درخت نارگیل
hat tree کلاه اویز
decision tree درخت تصمیم
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree مسیر تصمیم گیری
ebony tree خرماندو
crown tree شمع
cornel tree درخت زغال اخته
coffee tree درخت قهوه
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
dragon tree درخت خون سیاووشان
fig tree درخت انجیر
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
genealogical tree نسب نامه
genealogical tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
gender tree شجره نامه
gallows tree چوبه دار
cross tree رابط عرضی دکلها
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree درخت کاکائو
china tree زیتون تلخ
china tree شالسنجان
axle tree میله میان دو چرخ
apple tree درخت سیب
almond tree درخت بادام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com