English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (3 milliseconds)
English Persian
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
Other Matches
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin spin coupling جفت شدن اسپین- اسپین
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
take up reel چرخشی که نوار مغناطیسی روی آن جمع شده باشد
reel of از پیله به نخ پیچ پیچیدن
off the reel پی در پی
reel مسلسل
reel دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reel طبلک
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
reel متوالی پشت سر هم
reel چرخیدن
reel نخ پیچیده بدورقرقره
reel قرقره
reel ماسوره
reel حلقه
reel گیج خوردن
reel غرغره
reel قرقره ماهیگیری
reel قرقره سیم
reel قرقره سیم کشی
reel تلو تلوخوردن
reel یله رفتن
bay reel قرقره کوچک ماهیگیری
spinning reel قرقره چرخان ماهیگیری
bead-and-reel [دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
automatic reel قرقره خودکار ماهیگیری
To stagger . To reel . گیج گیج ( گیج گیجی ) خوردن
reel plate صفحهقرقرهای
reel crank سرقرقره
tape reel حلقه نوار
fly reel قرقره ساده ماهیگیری
feed reel حلقه خوراننده
end of reel انتهای حلقه
reel seat جایگاهقرقره
reel number شماره حلقه
multiplying reel قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
multifile reel حلقه چند پروندهای
pickup reel نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
to reel off silk ابریشم را ازپیله کشیدن وبه نخ پیچ یا چرخک پیچیدن
reel cart چرخ سیم کشی با قرقره چرخ سیم کشی
big game reel قرقره صید ماهیهای بزرگ
refill wire reel مغاره پر کردن
magnetic tape reel حلقه نوار مغناطیسی
casting چدن ریزی
casting ریخته گری
casting ریختن فلز مذاب به داخل قالب
casting قطعه ریخته گی
casting روش قلاب اندازی
casting ریخته گی
open-face spinning reel فضایبازقرقره
open-face spinning reel نخریسی
precision casting ریخته گری دقیق
press casting ریخته گری فشاری
fusion casting ریخته گری ذوبی
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
fly casting مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
fly casting استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
group casting ریخته گری گروهی
slip casting روش ریخته گری لغزشی
mallable casting ریخته گری چکش خوار
iron casting ریخته گری اهن
metal casting ریخته گری فلز
shell casting ریخته گری پوستهای
sand casting ریخته گری ماسهای
ingot casting ریخته گری شمش
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
pump casting بدنه پمپ
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
group casting ریخته گری
composite casting ریخته گری مرکب
art casting ریخته گری صنعتی
bait casting پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
casting out nines مقابله نه نهی
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
casting votes رای قاطع
composite casting ترکیبی
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
casting rod چوب ماهیگیری
down hill casting ریخته گری مستقیم
direct casting ریخته گری مستقیم
casting vote رای قاطع
spin فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
off spin چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spin فشردن فلز
spin چرخش توپ
spin به درازاکشاندن چرخاندن
spin تنیدن
spin ریسیدن رشتن
spin چرخیدن
spin چرخش
spin فشردن سرد اسپین
to spin something چیزی را تند چرخاندن
spin-off بخشهسازی
spin-off شرکت بخشهسازی شده
spin-off برنامهی اشتقاقی
to spin out بسر بردن
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin فرفره
spin تنیدگی
spin چرخش به سرعت
spin اسپین
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
continous casting method روش ریخته گری دائمی
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
brass pressure casting برنج ریختگی فشاری
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
permanent mold casting ریجه
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
mis run casting ریخته گری غلط
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
one heel spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
upright spin چرخش ایستاده
top spin چرخش فرفره مانند توپ بازی
electron spin تنیدگی الکترون
electron spin اسپین الکترون
spin-offs بخشهسازی
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry باماشینخشککردن
spin drier ماشینخشککن
spin doctor متخصصروابطاجتماعی
change spin چرخیدن با تغییر پا
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
to spin yarns داستان ساختن
spin-offs برنامهی اشتقاقی
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
spin decoupling واشدن اسپین
spin coupling جفت شدن اسپین
hot spin فشردن در حالت گرم
low spin کم اسپین
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
spin dyeing زنگرزی پیش از ریسیدن
to spin yarns دروغ ساختن
to spin yarns صفحه گذاشتن
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state حالت اسپین
spin-offs شرکت بخشهسازی شده
spin paired اسپین زوج شده
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپین
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin orbit coupling جفت شدن اسپین- اوربیتال
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
teflon spin bar میله همزن تفلونی
spin paired complex کمپلکس اسپین زوج شده
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com