English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
spray control کنترلآبپاش
Other Matches
spray ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray گل و بوته
spray ریزش
spray افشانک افشانه
spray ترکه
spray تزریق کردن
spray افشک
spray ترشح
spray پاشش
spray شاخه کوچک
spray تزریق
spray افشانه
spray افشان
spray چیزپاشیدنی
spray پیچک
spray پاشیدن
spray can افشانه
spray can اسپری
spray زایده نگهدارنده پالتهای سوارشده روی ریل بار هواپیما الگوی پخش ترکشها
spray زدن
spray افشاندن
spray سم پاشی
spray سمپاشی کردن پاشیدن
spray اب پاش
spray گردپاش
spray دواپاشی تلمبه سم پاش
spray can پشنجه
spray reagent واکنشگر افشانهای
aerosol spray افشانه گردپاش
paint spray اسپریرنگ
spray cans اسپری
spray cans پشنجه
nose spray بسک جلو
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
spray gun تلمبه سمپاش
spray gun گردپاش
spray painter رنگپاش
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
spray cans افشانه
nose spray بسکهای جلوی گلوله
flame spray تزریق کردن شعلهای
spray nozzle پیستولآبپاشی
spray button دکمهآبپاش
base spray بسکهای ته گلوله
base spray بسک ته
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
spray attack پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
spray tower برج افشانه دار
to spray a room امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
spray arm دستهتلمبه
spray tray تله افشانک
plastic spray رنگ پاشیدنی پلاستیکی
plastic spray رنگ درزگیر یا روکش پلاستیکی
paint spray gun پیستوله رنگ
aerosol spray gun افشانه تفنگی گردپاش
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
paint spray gun رنگ پاش
metal spray gun تلمبه فلزپاش
self-control خودگردانی
self-control خویشتنداری
self-control خودداری
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
control بازرسی
self control قوه خودداری
control نظارت کردن تنظیم کردن
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control فرمان
control توپزن دقیق
control نظارت و ممیزی کردن
control نظارت کردن
control بازرسی کردن
control کنترل کردن فرمان
control مهار
self control کف نفس
self control مسک نفس
self control خودداری
control کنترل کردن
control کنترل بازبینی
control کاربری
control کنترل
control نظارت
control اختیار
control واپاد
control بازدید
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control کنترل کردن مهار کردن
control بازرسی نظارت جلوگیری
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchange control کنترل ارز
geodetic control نقاط کنترل ژئودزی
exchange control کنترل ارزی
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
exchange control نظارت ارز
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
error control کنترل خطا
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control فرمان الکترونیکی
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
ground control کنترل زمینی
focusing control تنظیم تمرکز
forms control کنترل فرم ها
framing control پیچ تنظیم تصویر
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
erosion control جلوگیری از فرسایش
grid control کنترل شبکه
government control کنترل دولتی
government control نظارت دولتی
frequency control کنترل فرکانس
experimental control کنترل ازمایشی
fire control کنترل اتش
fire control دستگاه کنترل اتش توپخانه
flight control سیستم کنترل هواپیماها
flight control کنترل پرواز
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
esi control control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
fiscal control کنترل مالی
fire control کنترل یا هدایت اتش
fiscal control نظارت مالی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control سیستم کنترل اتش
external control کنترل خارجی
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control کنترل میدان
fighter control کنترل شکاریها
fire control اطفاء حریق
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fly control برج کنترل
flow control کنترل جریان
flood control سیل بندی
fire control جلوگیری از اتش سوزی
fly control قسمت کنترل پرواز
electronic control تنظیم الکترونیکی
control status وضعیت کنترل اتش
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
control variable متغیر کنترل شده
control vehicle تانک نافم حرکت
control vehicle خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control wheel صفحه کنترل
control wheel صفحه تنظیم کننده
control word کلمه کنترل
control words کلمات کنترلی
control zone منطقه کنترل هوایی
control unit واحد کنترل
control transmitter دستگاههای همگرد
control total جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
control store انباره کنترل
control structure ساخت کنترل
control structure ساختار کنترلی
control structure ساختارکنترل
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
control surface سطح کنترل
control surface سطح فرمان
detachable control کنترلقابلتفکیک
control switch کلید فرمان
control system سیستم فرمان
control system سیستم کنترل
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
control deck کنترلعرشه
control box جعبهکنترل
decentralized control کنترل غیر تمرکزی
delusion of control هذیان کنترل شدگی
control bar میلهکنترل
digital control کنترل دیجیتالی
direct control کنترل مستقیم
colour control کنترلرنگ
disaster control روش کنترل سوانح
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
climate control کنترلدما
centring control دکمهکنترلصفحه
control keys کلیدهایکنترل
control knob دکمههایکنترل
data control کنترل داده ها
cortical control کنترل مغزی
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control تنظیم با بلور
cursor control کنترل مکان نما
control valve دریچهیکنترل
control stand جایگاهکنترل
damage control کنترل خسارات
damage control کنترل کردن خسارات
damage control اسیب گیری
control room اتاقکنترل
control pad صفحهکنترل
control knobs دکمهکنترل
electric control کنترل الکتریکی
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
stock control کنترل موجودی انبار
organization control کنترل سازمانی
output control تنظیم انرژی خروجی
peaking control نافم اوج دهندگی
phase control تنظیم با تغییر فاز
phase control پیچ فاز
pitch control کنترل گام ملخ
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com