English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English Persian
status quo ante bellum حالت پیش از جنگ
Other Matches
ante توپ زدن .
ante نشان دادن
ante : بالا بردن
ex ante <adv.> از قبل
ex ante <adv.> پیشاپیش
ante : پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
ex ante به اعتبار پیش بینی
ex ante برنامه ریزی شده
ex ante پیش بینی شده
ante meridiem پیش از نصف النهار
ex ante saving پیش بینی شده
ex ante saving پس انداز
ante-chamber اتاق انتظار
ante-nave پیش دهلیز
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
ante-rooms اطاق انتظار
ante-rooms کفش کن
ante-church پیش ناو کلیسا
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
status حالت
status پایگاه
status شان
status مقام
status حال پایه
status وضعیت
status وضع
status مشابه 9596
status یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status اهمیت یا موقعیت
status وضع اجتماعی یا قانونی
status board تابلو وضعیت
status enquiry پرسش نامه وضعیت
status code رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلوی وضعیت
socioeconomic status پایگاه اجتماعی- اقتصادی
social status پایگاه اجتماعی
professional status پایگاه حرفهای
personnel status وضع افراد
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status map نقشه وضعیت نما
status symbols علامت مقام
status symbol نشانهی شان و اعتبار
status symbol علامت مقام
status symbol نماد منزلت
status word کلمه وضعیت نما
status report گزارش وضعیت
status symbols نماد منزلت
status register ثبات وضعیت
status of limitations قانون مرورزمان
status symbols نشانهی شان و اعتبار
personnel status وضعیت پرسنلی
status quo وضع موجود
device status وضعیت دستگاه
control status وضعیت کنترل اتش
control status وضعیت کنترلی
class status پایگاه طبقهای
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
status quo وضع کنونی وضع موجود
caretaker status وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status خط مشی فعال توپخانه
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
achieved status پایگاه اکتسابی
marital status وضع تاهل
status quo وضع فعلی
status quo وضع کنونی حالت طبیعی
duty status وضعیت خدمتی
financial status وضع مالی
low status دون پایه
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nonpay status وضعیت قطع حقوق
mental status وضع روانی
maintenance status وضعیت نگهداری
personal status احوال شخصیه
social status موقعیت اجتماعی
inactive status خط مشی خاموش
inactive status وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status حالت انتساب
high status بلندپایه
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
nonpay status حالت انتظار خدمتی
key status indicator نشانگر وضعیت کلید
program status word کلمه وضعیت برنامه
program status word کلمه وضیت برنامه
equal status persons افراد همپایه
civil status office دفتر سجل و احوال
channel status word کلمه وضعیت مجرا
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
Status . Position and rank. مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
two sided disk status اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
citizenship [status of a citizen] ملیت [حقوق] [سیاست]
She is not mindful of her social position ( status ) . متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com