Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (2 milliseconds)
English
Persian
sugar-apple
سیتافال هندی
Other Matches
sugar apple
سیب دارچینی
sugar apple
سفرجل هندی
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
how is sugar
بهای قندچیست قند درچه حال است
sugar
شیرین کردن متبلور شدن
sugar
تبدیل به شکر کردن
sugar
قند
sugar
شکر
sugar
شیرینی
sugar
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
grape sugar
گلوکز راست بر
grape sugar
دکستروز
beet sugar
قند چغندر
demerara sugar
شکر زرد و درشت
loaf sugar
قند کله
beet sugar
شکر چغندر
fruit sugar
fructose=
brown sugar
شکر سرخ
brown sugar
شکر خام
compound sugar
اولیگوساکارید
corn sugar
دکستروز
icing sugar
نوعیشکرکهبرایساختشیرینیکاربرددارد
caster sugar
شکر آشپزی
sugar daddy
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
foots of sugar
پس مانده یا سلف قند
lump sugar
قند کلوخه یاقالبی یاخرد
maple sugar
شکری که از جوشاندن شیره افرا می سازند
sugar maple
افرای سخت
sugar maple
افرای قندی
sugar loaf
بشکل کله قند
sugar loaf
کله قندی
sugar loaf
کله قند
sugar carbon
زغال قند
sugar candy
شیرینی
weight the sugar
قند را بکشید
sugar basin
شکردادن
sugar basin
قند دادن
wood sugar
قند چوب
wood sugar
گزیلوز
barley sugar
آب نبات
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
moist sugar
شکر مازندران
moist sugar
شکر خام
milk sugar
لاکتوز
sugar tongs
قند گیر
sugar lump
قطعهمکعبیشکر قندحبه
sugar beet
چغندر قند
cane sugar
نیشکر
sugar cane
نیشکر
granulated sugar
شکر
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
barley-sugar
ستون مارپیچی
amino sugar
قند امین دار
sugar daddies
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
What invert sugar
قند معکوس چیست
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
sugar candy
نبات
the sugar ran short
قندمان کم امد
we ran short of sugar
قندمان کم امد
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
apple
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
apple
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
مردمک چشم
apple
سیب دادن
apple
چیز عزیزو پربها
apple
سیب
apple ii
اپل دو
apple
میوهء سیب دادن
the apple of one's eye
<idiom>
نور چشم
toffee apple
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
To turn (apple)to someone.
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
thorn apple
تاتوره خاردار
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
to peel an apple
پوست سیبی را گرفتن
apple juice
آب سیب
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
eating apple
سیب خوردنی
apple pie
پای سیب
a crunchy apple
سیبی برشته و ترد
the apple of one's eye
<idiom>
عزیز دردانه
Adam's apple
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
Adam's apple
سیب آدم
apple jack
عرق سیب
adams apple
سیب حضرت ادم
apple tree
درخت سیب
apple computer
کامپیوتر اپل
apple talk
اپل تاک
apple share
اپل شر
apple peel
پوست سیب
apple pascal
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
چیز پریها
apple of the eye
محبوب نوردیده
apple of the eye
مردمک چشم
apple macintosh
acintosh
apple core
تخمدان سیب
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple works
اپل ورکس
egg apple
بادنجان
fir apple
چلغوزه
the pulp of an apple
گوشت سیب
the pulp of an apple
مغز سیب
adams apple
جوزک
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
shaped like an apple
بشکل سیب
pine apple
قشطه بمب
pine apple
عین الناس
pine apple
اناناس
love apple
گوجه فرنگی
gall apple
مازو
fir apple
جوزصنوبر
oak apple
مازو
crab apple
سیب صحرایی
adams apple
بر امدگی گلو
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
apple desktop bus
گذر رومیزی اپل
Apple Computer Corporation
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Put the apple in the juicer.
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
درست شبیه پدر.
dutch apple pie
پای سیب هلندی
apple ring fender
دفرای حلقوی
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple filing protocol
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Apple file exchange
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
To eat an apple with the skin.
سیب را با پوست خوردن
oak apple or gall
مازو
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
section of a pome fruit: apple
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com