Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English
Persian
survival pack
بسته نجات
Other Matches
survival
تداوم
survival value
ارزش بقا
survival
باززیستی نجات از مرگ روش جان بدربردن از خطر مرگ
survival
بقاء
survival
رهایی از انهدام
survival
برزیستی
survival
بقا
survival
ابقاء
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
combat survival
زنده ماندن در رزم
survival kit
بخشحیاتی
survival of the fittest
بقای انسب
struggle for survival
مبارزه برای بقاء
survival suit
لباس نجات
struggle for survival
تنازع بقاء
combat survival
باززیستی در رزم
survival rate
میزان ماندگاری
pack
فشردن
pack up
بستن
pack
بسته کردن
six-pack
شش قوطی
pack off
روانه کردن
pack
وسیله محمول
to pack off
روانه کردن
to pack off
بیرون کردن
pack
فشرده سازی
six-pack
نیم دوجین
pack up
دست از کارکشیدن
pack
کوله پشتی
pack
بار
pack
محمول بادواب
pack
فرستادن
pack
بارکردن بردن
pack
توده کردن بزور چپاندن
pack
قرار دادن
pack
بسته بندی کردن
pack
بسته کردن یکدست ورق بازی
pack
بسته
pack
دسته گروه
pack
بقچه
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
بزور جا دادن
pack
متراکم کردن فشردن
pack
دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack
با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack
تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
summit pack
کوله قله
pack ice
رجوع شود به pack ice
power pack
جعبه تغذیه
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
To pack a suitcase.
چمدان بستن
trade pack
بسته بندی تجاری
A pack of lies .
یک مشت دروغ
a face-pack
ماسک صورت
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
face pack
مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
film pack
جایفیلم
emery pack
جاسوزنی
cigarette pack
بستهسیگار
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
pack ice
یخ شناور
pack ice
یختوده
wolf pack
حمله چندزیردریایی با هم به هدف
wolf pack
حمله گرگ
wolf pack
گله گرگ
power pack
دستگاه تنظیم برق
pack animal
چهارپا
imagery pack
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
gravel pack
پوشش شنی
flat pack
بسته مسطح
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dismountable pack
بسته قابل پیاده سازی
disk pack
گروه بسته
disk pack
بسته دیسک
disk pack
گرده بسته
amphibious pack
تک اب خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
ab power pack
جعبه تغذیه ا.ب
climbing pack
کوله پشتی
pack animals
حیوان باربر
pack animals
چهارپا
pack animal
حیوان باربر
nondismountable pack
بسته غیرقابل پیاده سازی
pack annealing
التهاب لفافی
pack staff
بغچه نگه دار
pack saddle
زین بارگیری
pack road
جاده مال رو
pack horse
بارگیر
pack cloth
لفاف بارپیچی
pack horse
یابو
pack saddle
زین مخصوص بار
pack horse
اسب بارکش
pack frame
کوله پشتی زین دار
pack box
بسته
pack box
پاکت
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack staff
بارنگهدار
pack annealing furnace
کوره التهاب لفافی
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
a pack of ravening wolves
یک گروه گرگ ژیان
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
portable disk pack
بسته دیسک قابل حمل
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
The kings horse has been called a pack horse.
<proverb>
به اسب شاه گفتند یابو .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com