English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
Other Matches
methode طریقه
methode متد
methode اسلوب
methode شیوه
iterative methode روش تکراری
kundsen methode روش نودسن
dipping methode روش فروبری
hartree methode روش میدان خود سازگار
methode of fire روش اجرای تیراندازی
methode of fire روش تیراندازی
hartree methode روش هارتری
self consistent field methode روش میدان خود سازگار
queued access methode روش دستیابی صف بندی شده
offset رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset حاشیه صحافی
offset افست
offset جبران کردن
offset حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset تهاتر
offset خارج از عمل چاپ افست
offset حذف شده
offset جبران
offset چاپ افست کردن افست
offset جبران کردن خنثی کردن
offset وزنه متعادل
offset انحراف
offset چین خمیدگی
offset مبدا نقطه شروع مسابقه
offset جابجاسازی
offset تسویه کردن
offset جبران کردن جبران
offset دوخم شدگی
offset دوخم
offset دوخم کردن
offset پایاپای
offset حساب تهاتر
offset عوض
offset چاپ افست
offset wraps تارهای مخالف [لول باف]
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
binding offset حاشیه جبران شیرازه
offset method روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
offset plottin روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
offset of one obligation against another تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
offset bombing روش بمبارانی که در ان به جای هدف از یک نقطه نشانی استفاده میشود
offset distance فاصله برون محوری
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
offset point در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
angle offset method روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
line offset method روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
known target هدف شناخته شده یا مشخص
on target روی هدف
known target هدف معلوم
target هدف گیری کردن
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target حد و مرز
target سینه حریف
target هدف فرود هدف شمشیرباز
target گل
target سیبل
target تخته هدف
target نقطه برداشت یا قرائت
target سپر
target اماج
target هدف مشخص
target تیر نشانه
target هدف
target پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
on target بالای اماج زمان روی هدف
target هدفی که می خواهید به آن برسید
target مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target نشانگاه
target برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target نشان
target point تیر نوک تیز
target list لیست اماجها
target profit سود مورد نظر
target price قیمت موردنظر
target overlay کالک هدفها
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
target pattern شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target price قیمت مورد نظر
target of opportunity هدف انی
target overlay کالک اماج
target of opportunity هدف ناگهانی
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target diving شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
target disk دیسک مقصود
target discrimination قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target echo علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target grid شبکه هدف
target grid مختصات هدف
target indications عناصر هدف
target indications اطلاعات مربوط به هدف
target indicator شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target language زبان هدف
target language زبان مقصود
target list لیست هدفها
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target dossiers پرونده هدفها
target profit سود مطلوب
target program برنامه مقصود
time on target زره
time over target زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
transient target هدف متحرک
transient target هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target هدف کش زیرابی
target areas ناحیههدف
soft target هدفبدوندفاع
To hit the target. بهدف خوردن
target-oriented <adj.> هدف گرا
target-oriented <adj.> مقصد گرا
target-oriented <adj.> هدف دار
time on target اتش زمان روی هدف
time on target زمان روی هدف
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
target program برنامه هدف
target programm برنامه هدف
target range برد هدف
target range مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle تفنگ مشقی
target rifle تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine روال هدف
target selector دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system سیستم هدفها
target system سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target designation روش انتخاب هدف
area target هدف منطقهای
lost target تیر خطا
opportunity target هدف ناگهانی
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
pinpoint target هدف نقطهای
pinpoint target هدف دقیق تعیین شده
planned target هدف طرح ریزی شده
planned target اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target هدف کوچک
point target اماج نقطهای
record as target اماج را ثبت کنید
record as target ثبت کردن بعنوان هدف
record as target ثبت اماج
scheduled target اماج طبق برنامه
linear target هدفهای درخط
linear target هدفهای خطی
off target hit ضربه بی ارزش شمشیرباز
area target اماج منطقهای
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
crossing target هدف متحرک
crossing target هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target هدفهای متحرک عرضی
demolition target هدف تخریب
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
disappearing target هدف ناپدید شونده
disappearing target هدف غایب شونده هدف ناپایدار
phantom target جعبه بازاوا
fleeting target هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
fresh target هدف جدید
silhouette target ادمک
target designation سیستن انتخاب هدف
target audience گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience افراد مورد نظر
target behavior رفتار اماج
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target captain عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer کامپیوتر هدف
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description خصوصیات هدف
target description شرح مشخصات هدف
target description شرح هدف
target audience جماعت هدف تبلیغات
target arrow تیر مخصوص تیراندازی
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
silhouette target هدف مصنوعی هیولای هدف
silhouette target سایه هدف
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
strategic target هدف مهم نظامی
target allocation واگذاری هدف
target allocation سهمیه بندی هدف
target angle زاویه هدف
target aquisition سیستم هدف یابی
target aquisition سیستم تجسس هدف
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target area منطقه هدف
target array نیمرخ هدف
aerial target aquisition هدف یابی هوایی
air target chart نقشه هدفهای هوایی
air target chart نمودارهدفهای هوایی
air target mosaic مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
gun target line خط توپ هدف
target information center مرکز اطلاعات هدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com