Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
English
Persian
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
Other Matches
induct
اشنا کردن
induct
انرژی گرفتن
induct
مستقر کردن دریافت کردن
induct
برقرار کردن
induct
القاء کردن
induct
گماشتن بر
induct
وارد کردن
induct
استنباط کردن
induct
درک کردن
induct
فهمیدن
seat
جایگزین ساختن
seat
مقر
seat
نشیمنگاه
seat
پایه
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
حرکت تعادلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
seat
جایگاه نشاندن
seat
محل اقامت
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
seat
سکوی استقرار
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
seat
جا
seat
صندلی
seat
نیمکت
seat
نشیمنگاه مسند
seat
مرکز مقر
seat
سرین
seat
کفل
double seat
صندلیدونفره
dual seat
زینموتور
first officer's seat
صندلیخلباناول
rear seat
صندلیعقب
reel seat
جایگاهقرقره
seat back
پشتیصندلی
commander's seat
صندلیفرمانده
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
bench seat
صندلیاتومبیل
country seat
خانهی اربابی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
the seat of pain
موضع درد
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
adjustable seat
صندلی متحرک
seat cover
پوششصندلی
seat stay
نگهدارندهصندلی
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
book a seat
جا رزرو کردن
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat
جای مجلسی
parliamentary seat
صندلی مجلسی
keay seat
جا خار
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
single seat
صندلییکنفره
seat tube
تیوپصندلی
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
drive's seat
صندلی راننده
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat
صندلی تاشو
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
county seat
مرکز بخشداری
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
bucket seat
صندلی یکنفری
hot seat
صندلی برقی
hot seat
صندلی الکتریکی
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat
صندلی عقب اتومبیل
box seat
صندلی لژ
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
judgement seat
دادگاه
jump seat
صندلی تا شو
primer seat
مقر چاشنی
seat angle
نبشی نشیمن
seat bars
میلههای تکیه گاه
seat of settlement
محل نشست ساختمان
seat of government
مقر حکومت
seat of the pants
استفاده از تجربه
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain
جای درد
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat
تخت خدا
key seat
جاخار
key seat
شیار خار
mercy seat
سرپوش رحمت
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
آدم فضول
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
آدم فضول
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com