English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
Other Matches
to lean against something پشت دادن به چیزی
lean نزار
lean لاغر
lean متکی شدن
lean خم شدن پشت گرمی داشتن
lean کج شدن
lean پشت دادن
lean نحیف اندک
lean ضعیف
lean on <idiom> اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to lean against something تکیه زدن به چیزی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
Do not lean out! به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
lean رقیق
lean کم سود بیحاصل
lean تکیه زدن
lean تکیه کردن
lean to دارای چارطاقی
lean to ساباط
lean to چارطاقی
lean-to پناهگاه موقت
lean تکیه دادن بطرف
lean تمایل داشتن
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
lean to roof بام سینه دیواری
lean to roof شیروانی واریخته
lean concrete بتن سبک
lean-to proof بام سینه دیواری
lean mixture مخلوط رقیق
lean mix بتن کم سیمان یا بتن ضعیف
lean lime اهک ضعیف
lean concrete بتن کم مایه
lean concrete بتن ضعیف
lean concrete بتن کم ملات
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
lean gas گاز رقیق
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
lean-tos پناهگاه موقت
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
wall دیواره
wall محصور کردن
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall-to-wall کامل
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wall-to-wall همگانی
wall-to-wall همه جانبه
wall-to-wall سرتاسری
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
wall دیوارکشیدن
wall حصار دار کردن
wall محصورکردن
to go to the wall درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
the wall پشت دیوارایستاده بودم
wall دیواری
wall-to-wall [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall فرش کردن سرتاسری
wall تیغه کشیدن دیوار
wall دیوار
wall-to-wall فراگیر
wall جدار
wall حصار
wall plate زیرسری
wall rue سداب کهنه
wall socket پریز دیواری
wall socket پریز روی دیوار
wall tie بست دیواری
wall paper کاغذ دیواری
wing wall دیواره جانبی
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
wall pass پاس مستقیم
wall painting نقاشی دیواری
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall energy انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall دیوارندبه
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
town wall باروی شهر
toe wall دیوارضامن پادیوار
toe wall دیوار پای خاکریز
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
wall eye چشم مات
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
wall eye چشم سفید
wall paint رنگ دیوار
wall opening روزنه دیوار
wall louse ترده
wall louse موریانه
wall lining اندود دیوار
wall lining پوشش دیوار
wall knot گره تخت
wall knot گره حصیری
wall insulator عایق دیوار
wall hanging تزئینات دیواری
to deafen a wall عایق کردن دیوار
wall sockets پریز های روی دیوار
wall sockets پریز ها
the picture on the wall این عکس روی دیوار
hole in the wall <idiom>
handwriting on the wall <idiom>
dwarf wall دیوار نیمه
curtain-wall تیغه
conservative wall دیوار باغچه
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
batter of wall میل دیوار
wall clock ساعت دیواری
wall sockets پریز های دیواری
drive someone up a wall <idiom> از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
start wall دیوارهشروع
Qibla wall دیوارکیبلا
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall دیوارکناری
cell wall دیوارهسلولی
bund wall دیوارمرکب
brick wall آجردیوار
back wall دیوارپشتی
tank wall دیوارهنانکر
turning wall دیواربازگشت
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall دیوارموج
wall tent چادردیوارهدار
wall stud تیرچوبدیواری
wall light چراغدیواری
wall lantern فانوسدیواری
wall grille شبکهدیواری
wall and rails دیواروریلها
fruit-wall چفته
to deafen a wall دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
insulated wall دیواره عایق
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
fire wall دیوار اتش بند
face wall دیوار بر
face wall ماسک
face wall نقاب
wall bracket طاقچه
enclosure wall دیوار بر
decorated wall دیوار تزیینی
cut off wall دیوار جداکننده
curtain wall تیغه
fresco a wall دیوار سفید کرده را
fresco a wall اب رنگ زدن
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall دیواره راهنما
guide wall دیواره راهنما
gravity wall دیوار وزنی
gap in a wall شکاف دردیوار
gable wall دیوار لچکی
gable wall دیوار سنتوری
fruit wall چفته
front wall دیوار جلو
front wall دیوار مقابل اسکواش
curtain wall دیوار پردهای
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
base of wall روپی
banch wall دیواره پشتیبان
banch wall دیواره محافظ
apron wall صفحه پیش بند
approach wall دیواره ورودی
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوار صندوقهای
party wall دیوار مشترک
batter of a wall میل دیوار
batter of a wall شیب دیوار
coping of a wall در پوش روی دیوار
coping of a wall قرنیس روی دیوار
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall دیوار مشترک
clay wall دیوار چینه
box wall صندوقه
wall arcade طاقنما
bench wall دیوار تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
interior wall دیوار داخلی
to deaden a wall عایق کردن دیوار
retaining wall دیوار ضامن
retaining wall دیوار حائل
render a wall استرکشی دیوار
rear wall دیوار پشت
quay wall دیوار بارانداز
plinth of a wall ازاره
surcharged wall دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
pise wall چینه
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
shear wall دیوار برشی
side wall دیوار پهلویی
thickness of a wall ضخامت دیوار
thickness of a wall کلفتی دیوار
the pictures on the wall ی روی دیوار
the pictures on the wall عکس ها
cavity wall دیوارتوخالی
spine wall دیوار اساسی
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
sleeper wall دیوار کرسی
wall wort اذن الفار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com