Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English
Persian
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
Other Matches
filed
سوهان
filed
به خط کردن
filed
ردیف صف به صف کردن
filed
پرونده ستون
filed
ستون
filed
بخشی از داده روی کامپیوتر
filed
به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
filed
فایل
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
filed
ستون کردن بایگانی کردن
filed
اصلاح کردن
filed
اهن سای
filed
سوهان زدن
filed
ساییدن پرداخت کردن
filed
پرونده
filed
دسته کاغذهای مرتب
filed
صورت
filed
فهرست
filed
قطار
filed
صف درپرونده گذاشتن
filed
بایگانی
filed
رژه رفتن
filed
در صف راه رفتن
filed
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
بایگانی کردن
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
پوند
pound
بامشت زدن
pound
بصورت گرد دراوردن
pound
کوبیدن اردکردن
pound
ضربت
pound
واحد مسکوک طلای انگلیسی
pound
لیره
pound
واحد وزن
pound
استخر یا حوض اب
pound
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pound
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
filed circuit
مدار میدان
filed capacity
گنجایش میدانه
coulomb filed
میدان کولنی
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
to pound a long
کوبیدن و رفتن
to pound a long
سنگین رفتن
turkey pound
لیره عثمانی
turkey pound
لیره ترک
pound net
تور ماهیگیری دهانه باریک
pound force
پوند نیرو
pound foolish
گشادباز
pound foolish
ولخرج در مبالغ بزرگ
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
pound breach
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
in for a penny, in for a pound
<idiom>
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
to pound to pieces
خرد کردن
In for a penny, in for a pound.
آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
pound per square inch
پوند بر اینچ مربع
foot pound second system
دستگاه فوت پاوند ثانیه
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
tirtyfive pound weight throw
مسابقه پرتاب چکش
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
penny wise and pound foolish
صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com