English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
Other Matches
exam examination=not
To pass the exam on the first try. یک ضرب در امتحان قبول شدن
To flunk a course . To fail an exam. در امتحان رد شدن
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
The exam was too easy for words . امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
To pass (fail,flunk) an exam. درامتحان قبول ( رد )شدن
He feels shame at failing in his exam . ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
write off <idiom> تسویهحساب کردن
to write up ستودن
to write out بتفضیل نوشتن
to write out مفصلانوشتن
to write off قلم زدن
to write off به اسانی نوشتن
over write جای نوشت
to write off زود نوشتن وفرستادن
over write جای نوشتن
write down ثبت کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write-in وابسته به اینگونه رای
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write this way این جوربنویسید
write this way اینطور بنویسید
write out به تفصیل نوشتن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
asking to write استکتاب
write-off از دفتر خارج کردن
write نوشتن
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write up ستودن
write up به تفصیل نوشتن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up ستودن
write-up به تفصیل نوشتن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write off زود نوشتن
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write تالیف کردن
write انشاکردن
write تحریر کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write ثبت رای کتبی
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write کسر کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write با اب وتاب شرح دادن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write off قلم زدن
write off حذف کردن
write off مستهلک کردن
write-off مستهلک کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-off حذف کردن
write-off زود نوشتن
write-off قلم زدن
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
type write ماشین کردن
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
read/write خواندن- نوشتن
i write an article مقالهای مینویسم
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
write-offs قلم زدن
write-offs حذف کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write-offs مستهلک کردن
write once read many یکبار نویس
write head نوک نوشتن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write head هد نوشتن
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
write once read many چند بار بازیاب
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write once read many چند باربخوان
write-ups ستودن
write-ups به تفصیل نوشتن
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
write-offs زود نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین نویسی کردن
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write black engine موتور سیاه نویس
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
write white engine موتور سفید نویس
read/write head نوک خواندن / نوشتن
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
read/write head هدخواندن- نوشتن
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com