English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
training camp اردوی امادگی
Other Matches
camp چادر
camp اردوگاه نظامی
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
camp خیمه سرا
camp چادر زدن
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp اردو
camp اردوگاه
camp لشکرگاه
camp منزل کردن
camp اردو زدن
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
computer camp اردوی کامپیوتر
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
camp color پرچم اردویی
base camp پایگاه مبنا
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
camp chair صندلی تاشونده
flying camp اردوی سبک وسیار
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
summer camp پایگاهتابستانی
holiday camp تفریحگاهتعطیلی
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
prison camp زندان صحرایی
work camp محل کار زندانیان
work camp اردوی کار
prison camp اردوگاه زندانیان
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
to strike camp اردورابهم زدن
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
refugee camp اردوگاه پناهندگان
labor camp اردوگاه کار
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
concentration camp منطقه تجمع اسرا
camp bed تخت خواب سفری
camp beds تخت خواب سفری
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
concentration camp بازداشتگاه
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
concentration camp اردوگاه کار اجباری
aides-de-camp اجودان مخصوص
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
aide-de-camp اجودان مخصوص
aide de camp اجودان مخصوص
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
concentration camp بازداشتگاه اسرا
camp color party دسته پرچم یورتچی
camp color party گروه پرچم
two-burner camp stove اجاقدوشعله
vacation camp [American E] تفریحگاه تعطیلی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
single-burner camp stove اجاقپیکنیکیتکشعله
training پرورش
training تعلیم و تمرین
training اموزش دادن
training تعلیم
training کاراموزی
training آموزش عملی
training ورزش کاراموزی
training اموزش
training gear گردونه در سمت
training manual راهنمای اموزشی
training facilities محلهای اموزشی
training distance مسافت تمرین
training cycle مرحله اموزش
training facilities تاسیسات اموزشی
training program برنامه اموزش
training suit لباسورزشی
training circular نشریه اموزش
potty-training تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
training center مرکز اموزش
unit training اموزش یکان
voluntary training اموزش داوطلبانه
training publication نشریات اموزشی
weight training بدن سازی
bowel training اموزش دفع
unit training اموزش یکانی
transfer of training انتقال اموزش
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
training ship کشتی اموزشی
training time زمان تمرین
training table میز ناهارخوری در اردو
toilet-training از قنداق درآوردن
training school کاراموزگاه
training set ستلباسبچهگانه
training school اموزشگاه حرفهای
training publication مدارک اموزشی
training bill برنامه اموزشی
training aid وسیله کمک اموزشی
training wall دیواره راهنما
on-the-job training آموزش ضمن خدمت
escape training گریزاموزی
training locations مکانهای آموزشی
deputy for training معاونت اموزشی
concurrent training اموزش همزمان
training cycle سیکل اموزشی
circuit training تمرین دایرهای
circuit training انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
character training پرورش منش
annual training اموزش سالیانه
basic training اموزش مقدماتی
basic training تعلیمات ابتدایی
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
avoidancae training اجتناب اموزی
in house training برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
in serving training اموزش ضمن خدمت
integrated training اموزش توام
toilet training اموزش اداب توالت رفتن
training college دانشسرا
teacher training تربیت معلم
sensitivity training حساسیت اموزی
scout training پیشاهنگی
assertive training جرات اموزی
reward training اموزش با پاداش
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
reconditioning training اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
preservice training کاراموزی پیش از خدمت
personnel training اموزش کارکنان
on the job training اموزش ضمن کار
omission training حذف اموزی
military training تعلیم نظامی
job training اموزش شغلی
military training اموزش نظامی
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
disciplinary training center دارالتادیب
code training set دستگاه اموزش مرس
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
athletic training room اطاق پزشکی- ورزشی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program برنامه اموزش نظامی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
active duty for training اموزش زیر پرچم
disciplinary training center مرکز اموزش زندانیان نظامی
graphic training aid چارت اموزشی
graphic training aid پوسترهای اموزشی
graphical training aids چارت اموزشی
graphical training aids چارت
mobile training team تیم اموزشی سیار
sensitivity training group گروه حساسیت اموزی
rehabilitation training center مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Training makes the memory absorb more. آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
Regular training strengthens the heart and lungs. ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
As part of my training, I spent a year abroad. درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com