Dictiornary-Farsi | training wall | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
training wall	دیواره راهنما


Other Matches

training	آموزش عملی
training	پرورش
training	تعلیم
training	ورزش کاراموزی
training	کاراموزی
training	اموزش دادن
training	تعلیم و تمرین
training	اموزش
teacher training	تربیت معلم
bowel training	اموزش دفع
omission training	حذف اموزی
training college	دانشسرا
unit training	اموزش یکان
personnel training	اموزش کارکنان
on the job training	اموزش ضمن کار
unit training	اموزش یکانی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
transfer of training	انتقال اموزش
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
basic training	اموزش مقدماتی
job training	اموزش شغلی
training set	ستلباسبچهگانه
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
character training	پرورش منش
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
circuit training	تمرین دایرهای
reward training	اموزش با پاداش
voluntary training	اموزش داوطلبانه
training ship	کشتی اموزشی
concurrent training	اموزش همزمان
training center	مرکز اموزش
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
weight training	بدن سازی
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
military training	تعلیم نظامی
toilet-training	از قنداق درآوردن
deputy for training	معاونت اموزشی
escape training	گریزاموزی
scout training	پیشاهنگی
sensitivity training	حساسیت اموزی
military training	اموزش نظامی
training locations	مکانهای آموزشی
training table	میز ناهارخوری در اردو
training publication	نشریات اموزشی
training circular	نشریه اموزش
basic training	تعلیمات ابتدایی
training distance	مسافت تمرین
training aid	وسیله کمک اموزشی
training bill	برنامه اموزشی
training camp	اردوی امادگی
training cycle	سیکل اموزشی
training cycle	مرحله اموزش
training facilities	محلهای اموزشی
training facilities	تاسیسات اموزشی
training gear	گردونه در سمت
training manual	راهنمای اموزشی
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
avoidancae training	اجتناب اموزی
integrated training	اموزش توام
assertive training	جرات اموزی
training time	زمان تمرین
training school	کاراموزگاه
training suit	لباسورزشی
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
in serving training	اموزش ضمن خدمت
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
annual training	اموزش سالیانه
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
training school	اموزشگاه حرفهای
training publication	مدارک اموزشی
training program	برنامه اموزش
graphical training aids	چارت اموزشی
graphical training aids	چارت
graphic training aid	چارت اموزشی
mobile training team	تیم اموزشی سیار
active duty for training	اموزش زیر پرچم
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
code training set	دستگاه اموزش مرس
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
disciplinary training center	دارالتادیب
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
Regular training strengthens the heart and lungs.	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
wall-to-wall	سرتاسری
wall	دیوار
wall	محصور کردن
wall-to-wall	فرش کردن سرتاسری
the wall	پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall	[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
wall-to-wall	همه جانبه
wall-to-wall	همگانی
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall	کامل
wall-to-wall	از دیوار به دیوار
wall-to-wall	فراگیر
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
wall	دیواره
wall	دیواری
wall	دیوارکشیدن
wall	حصار دار کردن
wall	محصورکردن
wall	جدار
wall	مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall	حصار
wall	تیغه کشیدن دیوار
wall knot	گره تخت
wall eye	چشم سفید
wall louse	موریانه
wall painting	نقاشی دیواری
wall hanging	تزئینات دیواری
wall lining	اندود دیوار
wall eye	چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
batter of wall	میل دیوار
wall lining	پوشش دیوار
wall knot	گره حصیری
wall insulator	عایق دیوار
wall eye	چشم مات
wall entrance	عبور از داخل دیوار
to lean against the wall	به دیوار تکیه دادن
dwarf wall	دیوار نیمه
curtain-wall	تیغه
wailing wall	دیوار قدیمی اورشلیم
conservative wall	دیوار باغچه
choir-wall	[دیواره ی جداکننده جایگاه]
fruit-wall	چفته
wailing wall	دیوارندبه
wall board	تخته برای چوبکاری دیوار
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall louse	ترده
wall light	چراغدیواری
handwriting on the wall <idiom>
start wall	دیوارهشروع
Qibla wall	دیوارکیبلا
monitor wall	دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall	دیوارکناری
hole in the wall <idiom>
the picture on the wall	این عکس روی دیوار
cell wall	دیوارهسلولی
bund wall	دیوارمرکب
tank wall	دیوارهنانکر
drive someone up a wall <idiom>	از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
wall lantern	فانوسدیواری
wall stud	تیرچوبدیواری
wall grille	شبکهدیواری
wall and rails	دیواروریلها
wall tent	چادردیوارهدار
wave wall	دیوارموج
turning wall	دیواربازگشت
To drive someone up the wall.	کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
brick wall	آجردیوار
wall plate	زیرسری
wall pass	پاس مستقیم
wall paper	کاغذ دیواری
wall sockets	پریز های دیواری
wall sockets	پریز های روی دیوار
wall clock	ساعت دیواری
wall paint	رنگ دیوار
wall rue	سداب کهنه
wall socket	پریز دیواری
back wall	دیوارپشتی
wing wall	دیواره جانبی
wall sockets	پریز ها
wall tie	بست دیواری
wall socket	پریز روی دیوار
wall opening	روزنه دیوار
lining of the wall	پوشش روی دیوار
fresco a wall	اب رنگ زدن
fresco a wall	دیوار سفید کرده را
flare wall	دیوار حائل خاکریز پل
fire wall	دیوار اتش بند
face wall	دیوار بر
face wall	ماسک
wall bracket	طاقچه
enclosure wall	دیوار بر
decorated wall	دیوار تزیینی
cut off wall	دیوار جداکننده
curtain wall	تیغه
front wall	دیوار مقابل اسکواش
front wall	دیوار جلو
key wall	دیوار اب بند
it sprang from the wall	ازدیوار رویید
interior wall	دیوار داخلی
insulated wall	دیواره عایق
head wall	دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود

training wall

دیواره راهنما