Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (2 milliseconds)
English
Persian
transient target
هدف متحرک
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
Other Matches
transient
موج ناگهانی در ولتاژ
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient
باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transient
گذرا
transient
زودگذر
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transient
در حال انتقال
transient
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient
فراگذر
transient
تند
transient
فانی کوتاه
transient
ناپایدار
transient
زود گذر
transient voltage
فشارالکتریکی ناپایدار
transient program
برنامه گذرا
transient command
فرمان ناپایدار
transient error
خطای گذرا
transient failure
خرابی گذرا
transient flow
جریان گداز
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
transient phenomena
پدیدههای گذرا
transient wave
امواج سیار
transient suppressors
پیشگیرندههای گذرا
transient voltage
ولتاژ لحظهای
transient voltage
ولتاژ ضربهای
transient wave
موج سیار
transient voltage
ولتاژ گذرا
transient response
واکنش گذرا
transient decay current
جریان مانده میرا
Transient ( ephemeral ) pleasures .
لذتها وخوشیهای زود گذر ( گذرا)
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
سیبل
target
سینه حریف
target
تخته هدف
target
نقطه برداشت یا قرائت
target
سپر
known target
هدف معلوم
target
هدف
target
نشان
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
target
هدف گیری کردن
target
تیر نشانه
target
هدف مشخص
on target
بالای اماج زمان روی هدف
on target
روی هدف
target
اماج
target
حد و مرز
target
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
target
گل
target
نشانگاه
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target list
لیست هدفها
target of opportunity
هدف انی
target overlay
کالک اماج
target overlay
کالک هدفها
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
target pattern
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point
تیر نوک تیز
target price
قیمت مورد نظر
target price
قیمت موردنظر
target profit
سود مورد نظر
target profit
سود مطلوب
target of opportunity
هدف ناگهانی
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target language
زبان مقصود
target language
زبان هدف
target list
لیست اماجها
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target indications
اطلاعات مربوط به هدف
target indications
عناصر هدف
target grid
مختصات هدف
target grid
شبکه هدف
target folders
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
time on target
اتش زمان روی هدف
target program
برنامه هدف
target programm
برنامه هدف
target-oriented
<adj.>
مقصد گرا
target program
برنامه مقصود
target-oriented
<adj.>
هدف دار
target-oriented
<adj.>
هدف گرا
To hit the target.
بهدف خوردن
soft target
هدفبدوندفاع
target areas
ناحیههدف
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
time on target
زره
time on target
زمان روی هدف
target range
برد هدف
target range
مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle
تفنگ مشقی
target rifle
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine
روال هدف
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system
سیستم هدفها
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
triplane target
هدف کش زیرابی
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
area target
هدف منطقهای
opportunity target
هدف ناگهانی
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
pinpoint target
هدف نقطهای
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
planned target
هدف طرح ریزی شده
planned target
اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target
هدف کوچک
point target
اماج نقطهای
record as target
اماج را ثبت کنید
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
record as target
ثبت اماج
scheduled target
اماج طبق برنامه
silhouette target
ادمک
silhouette target
هدف مصنوعی هیولای هدف
silhouette target
سایه هدف
lost target
تیر خطا
linear target
هدفهای درخط
area target
اماج منطقهای
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
crossing target
هدف متحرک
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target
هدفهای متحرک عرضی
demolition target
هدف تخریب
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
disappearing target
هدف ناپدید شونده
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
phantom target
جعبه بازاوا
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
fresh target
هدف جدید
off target hit
ضربه بی ارزش شمشیرباز
linear target
هدفهای خطی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart
نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer
کامپیوتر هدف
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description
خصوصیات هدف
target description
شرح مشخصات هدف
target description
شرح هدف
target designation
سیستن انتخاب هدف
target designation
روش انتخاب هدف
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target dossiers
پرونده هدفها
target disk
دیسک مقصود
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target behavior
رفتار اماج
strategic target
هدف مهم نظامی
target aquisition
سیستم هدف یابی
target aquisition
سیستم تجسس هدف
target angle
زاویه هدف
target allocation
سهمیه بندی هدف
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target area
منطقه هدف
target array
نیمرخ هدف
target array
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
target allocation
واگذاری هدف
target audience
جماعت هدف تبلیغات
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience
افراد مورد نظر
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
air target mosaic
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
air target chart
نمودارهدفهای هوایی
air target chart
نقشه هدفهای هوایی
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
The aim
[target]
is 5 Euros.
هدف
[کسب]
۵ ایرو است.
target detection radar
رادارحمایتکنندههدف
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
target information center
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center
مرکز اطلاعات هدف
gun target line
خط توپ هدف
air target material program
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
His plan miscarried . He missed the target
تیرش بخطا رفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com