English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
upright spin چرخش ایستاده
Other Matches
spin spin coupling جفت شدن اسپین- اسپین
upright تیرک عمودی دروازه
upright قائم
upright راست
upright عمودی
upright درست درستکار
upright نیکو کار
upright راد
bolt upright بطورعمودی
bolt upright راست
upright beam استا
upright course of bricks هره اجری روی دیوار
upright piano ساختمانپیانو
corner upright میلهکناری
upright piano action عملمستقیمپیانو
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin-off برنامهی اشتقاقی
spin-off شرکت بخشهسازی شده
off spin چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
to spin something چیزی را تند چرخاندن
spin-off بخشهسازی
to spin out بسر بردن
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin تنیدن
spin به درازاکشاندن چرخاندن
spin اسپین
spin چرخش توپ
spin فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spin فشردن فلز
spin فشردن سرد اسپین
spin ریسیدن رشتن
spin تنیدگی
spin فرفره
spin چرخش به سرعت
spin چرخیدن
spin چرخش
to spin yarns دروغ ساختن
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
top spin چرخش فرفره مانند توپ بازی
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
to spin yarns صفحه گذاشتن
spin-dry باماشینخشککردن
spin drier ماشینخشککن
spin doctor متخصصروابطاجتماعی
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
to spin yarns داستان ساختن
spin-offs برنامهی اشتقاقی
spin-offs شرکت بخشهسازی شده
spin-offs بخشهسازی
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin coupling جفت شدن اسپین
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
hot spin فشردن در حالت گرم
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
one heel spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
spin state حالت اسپین
low spin کم اسپین
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
high spin پر اسپین
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
high spin چرخش زیاد
change spin چرخیدن با تغییر پا
spin paired اسپین زوج شده
electron spin تنیدگی الکترون
electron spin اسپین الکترون
spin dyeing زنگرزی پیش از ریسیدن
spin decoupling واشدن اسپین
high spin پرچرخش
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
teflon spin bar میله همزن تفلونی
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin paired complex کمپلکس اسپین زوج شده
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin orbit coupling جفت شدن اسپین- اوربیتال
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com