English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
English Persian
visual adaptation انطباق دیداری
Other Matches
adaptation انطباق
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation توافق
adaptation سازش
adaptation تطبیق
adaptation تطبیق اقتباس
adaptation مناسب
adaptation سازواری
adaptation توافق سازش
adaptation syndrome نشانگان انطباق
scotopic adaptation انطباق با تاریکی
light adaptation انطباق با روشنایی
dark adaptation تطبیق با تاریکی
dark adaptation عادت کردن به تاریکی
dark adaptation انطباق با تاریکی
brightness adaptation انطباق با درخشندگی
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
adaptation level سطح انطباق
adaptation time زمان انطباق
sensory adaptation انطباق حسی
general adaptation syndrome نشانگان انطباق عمومی
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual دیدنی
visual درمعرض دید
visual بصری
visual دیدی
visual وابسته به دید
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual دیداری
visual با چشم
visual control کنترل دید
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual acuity تیزی بینایی
visual type سنخ دیداری
visual signal علایم بصری
visual signal علامت بصری
visual scanner پیماینده تصویری
visual range حیطه دید
visual projection فرافکنی دیداری
visual perception ادراک دیداری
visual page صفحه تصویری
visual organization سازمان دیداری
visual obstruction مانع دید
visual axis محور بینایی
visual aid نقشه
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
visual aids دیدافزار
visual display نمایش بصری
visual cliff پرتگاه دیداری
visual span فراخنای دیداری
visual yellow زرد بینایی
visual aids کمکهای بصری
visual check مقابله بصری
visual check مقابله دیداری
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual aid اسلاید
visual observation دیدبانی بصری
visual observation دیدبانی با چشم
visual angle زاویه دید
visual purple ارغوان بینایی
audio-visual سمعی بصری
visual hallucination توهم دیداری
visual field میدان دید
visual arts هنرهای دیدنی
visual arts هنرهای بصری
audio visual دید و شنودی
audio visual سمعی وبصری
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی بصری
audio-visual دید و شنودی
audio-visual سمعی وبصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
visual elevation افت بصری گلوله
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual identification شناسایی بصری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual induction القاء دیداری
visual interaction کنش متقابل بصری
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual focusing تمرکز دیداری
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual flight پرواز بصری
visual fixation تثبیت دیداری
visual fire تیر مستقیم
visual identification تشخیص بصری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual display unit واحد نمایشگر بصری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit واحد نمایش دیداری
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com