English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
English Persian
visual purple ارغوان بینایی
Other Matches
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
purple ارغوانی کردن یا شدن
purple جاه وجلال
purple جامه ارغوانی
purple زرشکی
purple رنگ ارغوانی
born in the purple غنی زاده
born in the purple دارا زاده
purple hearts نشان شجاعت قلب ارغوانی
purple hearts نشان نظامی مخصوص مجروحین جنگ
purple medie یونجه
purple heart نشان شجاعت قلب ارغوانی
cresol purple ارغوانی کرزول
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
purple emperor پروانه
royal purple رنگ ارغوانی مایل بقرمز سیر
purple heart نشان نظامی مخصوص مجروحین جنگ
raised to the purple بپایه مترانی رسیده
purple red قرمز مایل به ارغوانی
purple patch نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple passage نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple border حاشیهارغوانی
visual دیدنی
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual دیداری
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual با چشم
visual دیدی
visual وابسته به دید
visual بصری
visual درمعرض دید
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual adaptation انطباق دیداری
visual obstruction مانع دید
visual organization سازمان دیداری
visual page صفحه تصویری
visual perception ادراک دیداری
visual projection فرافکنی دیداری
visual range حیطه دید
visual scanner پیماینده تصویری
visual signal علامت بصری
visual signal علایم بصری
visual type سنخ دیداری
visual acuity تیزی بینایی
visual axis محور بینایی
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
visual aids دیدافزار
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aids کمکهای بصری
visual yellow زرد بینایی
visual span فراخنای دیداری
visual control کنترل دید
visual communication مخابره بصری
visual communication ارتباط بصری
visual aid اسلاید
visual aid نقشه
visual cliff پرتگاه دیداری
visual check مقابله بصری
visual check مقابله دیداری
visual display نمایش بصری
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual observation دیدبانی بصری
visual elevation افت بصری گلوله
visual angle زاویه دید
visual hallucination توهم دیداری
visual field میدان دید
visual arts هنرهای دیدنی
visual arts هنرهای بصری
audio-visual سمعی بصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی وبصری
audio-visual دید و شنودی
audio visual سمعی بصری
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی وبصری
audio visual دید و شنودی
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual fire تیر مستقیم
visual induction القاء دیداری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual observation دیدبانی با چشم
visual identification شناسایی بصری
visual identification تشخیص بصری
visual focusing تمرکز دیداری
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual flight پرواز بصری
visual fixation تثبیت دیداری
visual interaction کنش متقابل بصری
visual display unit واحد نمایشگر بصری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual display unit واحد نمایش دیداری
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com