English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
Other Matches
as a result <adv.> متعاقبا
result برامد نتیجه دادن
result ناشی شدن نتیجه
result اثر
result حاصل
result منتج شدن
result نتیجه
result دست اورد
result پی امد
as a result <adv.> بالنتیجه
as a result of this <adv.> بنابراین
as a result of this <adv.> متعاقبا
as a result of this <adv.> از آن بابت
as a result of this <adv.> درنتیجه
as a result <adv.> از اینرو
result پیامد
as a result <adv.> بلافاصله
as a result <adv.> پس از آن
as a result <adv.> بیدرنگ
as a result <adv.> بنابراین
as a result <adv.> درنتیجه
as a result <adv.> در آنجا
without result بی نتیجه بیهوده
as a result <adv.> از آن بابت
the result was نتیجه اش این بود که
as a result <adv.> سپس
result پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی
result برایند
as a result of this <adv.> از اینرو
result ناشی
as a result of this <adv.> بدلیل آن
as a result <adv.> به این دلیل
as a result <adv.> از این جهت
as a result of this <adv.> از انرو
as a result <adv.> از انرو
as a result of this <adv.> از این جهت
as a result of this <adv.> به این دلیل
as a result <adv.> بخاطر همین
as a result of this <adv.> بخاطر همین
as a result <adv.> بدلیل آن
result of the negotiations حاصل مذاکرات
to mediate a result وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to pull a result نتیجه گرفتن
negotiation result نتیجه مذاکرات
result of the negotiations نتیجه مذاکرات
end result نتیجهکاردرازمدتوطولانی
void result نتیجه باطل
void result نتیجه بی اعتبار
without respect to the result بدون توجه به نتیجه
negotiation result حاصل مذاکرات
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> سهوا
as a result of a mistake <adv.> اشتباهی
final result نتیجه نهایی
call by result فراخوانی با نتیجه
net result نتیجه نهایی
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> اشتباها
result code پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
result of the negotiations عاقبت مذاکرات
negotiation result عاقبت مذاکرات
result of the negotiations پی آمد مذاکرات
negotiation result پی آمد مذاکرات
search result نتیجه جستجو
as a result of a mistake <adv.> بطور غلط
as a result of a mistake <adv.> بصورت غلط
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write this way این جوربنویسید
write this way اینطور بنویسید
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write off قلم زدن
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in وابسته به اینگونه رای
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write out به تفصیل نوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
write-off مستهلک کردن
write-off حذف کردن
write-off قلم زدن
write-off زود نوشتن
write off از دفتر خارج کردن
write off مستهلک کردن
write off حذف کردن
write off زود نوشتن
write-off از دفتر خارج کردن
to write out مفصلانوشتن
to write off قلم زدن
to write off به اسانی نوشتن
to write off زود نوشتن وفرستادن
asking to write استکتاب
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write جای نوشتن
over write جای نوشت
write نوشتن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up به تفصیل نوشتن
write-up ستودن
write با اب وتاب شرح دادن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write کسر کردن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write ثبت رای کتبی
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write تحریر کردن
write انشاکردن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up به تفصیل نوشتن
write up ستودن
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write تالیف کردن
to write up ستودن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write down ثبت کردن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
To obtain the desired result . نتیجه مطلوب را بدست آوردن
total search result مجموع نتیجه جستجو
product [the result of multiplying] حاصلضرب [ریاضی]
proof is the result of evidenc دلیل نتیجه مدرک است
write-offs زود نوشتن
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write-offs مستهلک کردن
write-offs حذف کردن
write-offs قلم زدن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تفصیل نوشتن
write once read many چند باربخوان
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write once read many یکبار نویس
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write head هد نوشتن
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
write head نوک نوشتن
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
write-ups ستودن
write-offs از دفتر خارج کردن
type write ماشین نویسی کردن
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
write once read many چند بار بازیاب
type write با ماشین تحریر نوشتن
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
i write an article مقالهای مینویسم
type write ماشین کردن
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
write white engine موتور سفید نویس
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
read/write head هدخواندن- نوشتن
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
read write head نوک خواندن و نوشتن
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
write black engine موتور سیاه نویس
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
read/write head نوک خواندن / نوشتن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com