Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
English
Persian
infile
به ستون دو حرکت کردن
Search result with all words
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
Other Matches
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
air movement column
ستون حرکت هوایی
single file
به ستون یک حرکت کنید
infile
به ستون دو حرکت کنید
control vehicle
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
road time
زمان حرکت ستون در روی جاده
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
movement credit
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post
از این ستون بان ستون
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
diminution
باریک کردن ستون
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
chiropractic
فن ماساژ وجابجا کردن ستون فقرات
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
file
ستون کردن بایگانی کردن
filed
ستون کردن بایگانی کردن
piled
ستون ستون لنگرگاه
pile
ستون ستون لنگرگاه
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
moved
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
move
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette
ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
crawfish
به پشت حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
underway
در حال حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
leapfrog
باجست وخیز حرکت کردن
departing
روانه شدن حرکت کردن
leapfrogging
باجست وخیز حرکت کردن
paddled
با باله شنا حرکت کردن
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
departs
روانه شدن حرکت کردن
choking
مسدود کردن از حرکت بازداشتن
depart
روانه شدن حرکت کردن
troupes
بصورت دسته حرکت کردن
troupe
بصورت دسته حرکت کردن
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
freewheels
با ازادی حرکت وجنبش کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
freewheeled
با ازادی حرکت وجنبش کردن
leapfrogged
باجست وخیز حرکت کردن
freewheel
با ازادی حرکت وجنبش کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
paddling
با باله شنا حرکت کردن
belt
باشدت حرکت یا عمل کردن
slug
مثل حلزون حرکت کردن
fudge
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges
فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com