English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
English Persian
incrossbreed تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
Other Matches
admix امیزش کردن
intercommunicate امیزش کردن
intercommon امیزش کردن
converse مذاکره کردن امیزش
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
to keep company باهم امیزش کردن
converses مذاکره کردن امیزش
conversing مذاکره کردن امیزش
conversed مذاکره کردن امیزش
outcross امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
admix مخلوط شدن امیزش کردن
haunts امیزش
associations امیزش
mixing امیزش
association امیزش
intercommunion امیزش
farrago امیزش
haunt امیزش
amalgamation امیزش
intercourse امیزش
combination امیزش
immix امیزش یافتن
incommunicative بی معاشرت و بی امیزش
insociable غیرقابل امیزش
incommunicatively بطور کم امیزش
miscible امیزش پذیر
oxygenation امیزش با اکسیژن
immiscible امیزش ناپذیر
conviviality قابلیت امیزش
sexual intercourse امیزش جنسی
mixtures ترکیب امیزش
mixture ترکیب امیزش
mixing valve دریچه امیزش
chiasma امیزش ازمیان یا از پهنا
immiscibly بطور امیزش ناپذیر
speech synthesis ترکیب کلام امیزش سخن
associating امیزش کردن معاشرت کردن
associated امیزش کردن معاشرت کردن
associates امیزش کردن معاشرت کردن
associate امیزش کردن معاشرت کردن
nitrosulphuric ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
eugenic از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
broodmare مادیان برای تولید نژاد
amphimictic مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
epistasis اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasy اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
linebreed اصلاح نژادی کردن
desegregates تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregate تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating تفکیک نژادی را فسخ کردن
inbreed از یک نژاد ایجاد کردن
interbreed اصلاح نژاد کردن
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
ethnical نژادی
eugenics به نژادی
racial نژادی
ethnicity نژادی
phyletic نژادی
racially نژادی
ethnic نژادی
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
multiracial چند نژادی
ethnocentric طرفداربرتری نژادی
phylogeny تکامل نژادی
racialism تبعیضات نژادی
interracial بین نژادی
interrace بین نژادی
racism تبعیض نژادی
gerontomorphosis پیر نژادی
eugenic وابسته به به نژادی
racialism خصوصیات نژادی
abyssinian نژادی از گربه
racial unconscious ناهشیار نژادی
color line مانع نژادی
racial discrimination تبعیض نژادی
racial memory حافظه نژادی
racial prejudice پیشداوری نژادی
racial prejudice تعصب نژادی
segregation تبعیض نژادی
racial segregation تفکیک نژادی
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
phylogenetic وابسته به تکامل نژادی
immunogenetics مبحث مصونیت نژادی
miscegenation زناشویی میان نژادی
phylogenic وابسته به تکامل نژادی
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
segregating تبعیض نژادی قائل شدن
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
racy دارای صفات اصلی و نژادی
segregates تبعیض نژادی قائل شدن
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
teutonism عقیده برتری نژادی المان
segregate تبعیض نژادی قائل شدن
shropshire نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
africander اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
sclav ect عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
dysgenics مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
ingenerate تولید کردن
generates تولید کردن
generated تولید کردن
generating تولید کردن
generations تولید کردن
produce تولید کردن
generation تولید کردن
produces تولید کردن
turn out تولید کردن
produced تولید کردن
generate تولید کردن
supplying تولید کردن
begets تولید کردن
procreated تولید کردن
manufacture تولید کردن
begetting تولید کردن
manufactured تولید کردن
procreate تولید کردن
production تولید کردن
fetch up تولید کردن
bring forward تولید کردن
inbreed تولید کردن
supplied تولید کردن
beget تولید کردن
procreates تولید کردن
put out <idiom> تولید کردن
begat تولید کردن
raises تولید کردن
manufactures تولید کردن
productions تولید کردن
raise تولید کردن
supply تولید کردن
procreating تولید کردن
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
set up اقامه یا طرح کردن تولید کردن
generates حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate حاصل کردن تولید نیرو کردن
engendered تولید نسل کردن
engenders تولید نسل کردن
produced تولید کردن محصول
vacuumize تولید خلا کردن
produces تولید کردن محصول
engendering تولید نسل کردن
rubefy تولید قرمزی کردن در
engender تولید نسل کردن
produce تولید کردن محصول
spawned تولید مثل کردن
to raise up seed تولید نسل کردن
processes تهیه و تولید کردن
reproductions تولید کردن مجدد
reproduction تولید کردن مجدد
spawns تولید مثل کردن
spawning تولید مثل کردن
spawn تولید مثل کردن
process تهیه و تولید کردن
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
stridulate تولید صدای گوشخراش کردن
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
overselling بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
verminate تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
ovulate تخمک گذاردن تولید اوول کردن
oversold بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulated تخمک گذاردن تولید اوول کردن
oversell بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
ovulates تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ulcerate تولید قرحه کردن ریش شدن
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
congenerous هم نژاد
origin نژاد
stirps نژاد
origins نژاد
phylum نژاد
descents نژاد
siblings هم نژاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com