English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
retranslate دوباره ترجمه کردن
Other Matches
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
interpret ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lexical analysis مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
translating ترجمه کردن
put ترجمه کردن
puts ترجمه کردن
putting ترجمه کردن
translated ترجمه کردن
translate ترجمه کردن
to do into ترجمه کردن به
translet ترجمه کردن
translates ترجمه کردن
teutonize به المانی ترجمه کردن
mistranslate ترجمه غلط کردن
render ارائه دادن ترجمه کردن
literalize تحت اللفظی ترجمه کردن
renders ارائه دادن ترجمه کردن
rendered ارائه دادن ترجمه کردن
paraphrases نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
interpret ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreting ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreted ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interprets ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamped دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenishes دوباره پر کردن
replenish دوباره پر کردن
replenished دوباره پر کردن
refill دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
refilling دوباره پر کردن
refills دوباره پر کردن
refilled دوباره پر کردن
refreshed دوباره پر کردن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
refreshes دوباره پر کردن
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revising دوباره چاپ کردن
reinstating دوباره برقرار کردن
regaining دوباره تصرف کردن
regained دوباره تصرف کردن
redirect دوباره راهنمایی کردن
regain دوباره تصرف کردن
revises دوباره چاپ کردن
reinterpret دوباره تفسیر کردن
relived دوباره تجربه کردن
resurfaces دوباره روکاری کردن
revise دوباره چاپ کردن
redefine دوباره تعریف کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reforge دوباره جعل کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
oversrike دوباره چاپ کردن
reengage دوباره استخدام کردن
reimport دوباره وارد کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
reemploy دوباره استخدام کردن
resorb دوباره جذب کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
regains دوباره تصرف کردن
redirected دوباره راهنمایی کردن
redirecting دوباره راهنمایی کردن
redirects دوباره راهنمایی کردن
reinsure دوباره بیمه کردن
rejuveoize دوباره جوان کردن
rephrase دوباره عبارتبندی کردن
redistributed دوباره پخش کردن
redistribute دوباره پخش کردن
rewake دوباره بیدار کردن
reopening دوباره باز کردن
re-examining دوباره بازپرسی کردن
reopened دوباره باز کردن
redevelops دوباره پیشرفته کردن
re-examines دوباره بازپرسی کردن
reopen دوباره باز کردن
re-examined دوباره بازپرسی کردن
resurface دوباره روکاری کردن
re-examine دوباره بازپرسی کردن
re examine دوباره بازپرسی کردن
restart روشن کردن دوباره
redeveloping دوباره پیشرفته کردن
revalue دوباره ارزیابی کردن
reopens دوباره باز کردن
redistributes دوباره پخش کردن
retry دوباره ازمایش کردن
rephrased دوباره عبارتبندی کردن
rephrases دوباره عبارتبندی کردن
reuse دوباره استفاده کردن
rephrasing دوباره عبارتبندی کردن
reschedule دوباره برنامهریزی کردن
revalidate دوباره پادار کردن
reliving دوباره تجربه کردن
rescheduled دوباره برنامهریزی کردن
relives دوباره تجربه کردن
reschedules دوباره برنامهریزی کردن
retransmit دوباره مخابره کردن
relive دوباره تجربه کردن
rescheduling دوباره برنامهریزی کردن
redistributing دوباره پخش کردن
retrocede دوباره واگذار کردن
republish دوباره منتشر کردن
revalued دوباره ارزیابی کردن
reorder دوباره مرتب کردن
reproducing دوباره چاپ کردن
retaking دوباره تسخیر کردن
reproduces دوباره چاپ کردن
rewire دوباره سیمکشی کردن
regarding دوباره تسطیح کردن
rewired دوباره سیمکشی کردن
reproduced دوباره چاپ کردن
reoccupy دوباره اغاز کردن
reproduce دوباره چاپ کردن
renegotiate دوباره مذاکره کردن
rewires دوباره سیمکشی کردن
remonetize دوباره رایج کردن
redefining دوباره تعریف کردن
redefines دوباره تعریف کردن
rewiring دوباره سیمکشی کردن
reappraise دوباره ارزیابی کردن
reappraised دوباره ارزیابی کردن
revalues دوباره ارزیابی کردن
republish دوباره چاپ کردن
redeveloped دوباره پیشرفته کردن
revaluing دوباره ارزیابی کردن
resurfaced دوباره روکاری کردن
redevelop دوباره پیشرفته کردن
reactivate دوباره فعال کردن
reappraising دوباره ارزیابی کردن
reactivated دوباره فعال کردن
reactivates دوباره فعال کردن
reactivating دوباره فعال کردن
retake دوباره تسخیر کردن
retaken دوباره تسخیر کردن
retry دوباره محاکمه کردن
retakes دوباره تسخیر کردن
reappraises دوباره ارزیابی کردن
redefined دوباره تعریف کردن
recalculate دوباره حساب کردن
re paving دوباره فرش کردن
back fill عمل دوباره پر کردن
re form دوباره درست کردن
re export دوباره صادر کردن
rebuild دوباره ساختمان کردن
rebuilds دوباره ساختمان کردن
recondition دوباره درست کردن
reconditioned دوباره درست کردن
reconditions دوباره درست کردن
recollects دوباره جمع کردن
re sort دوباره جور کردن
revisits دوباره ملاقات کردن
rejuvenate دوباره جوان کردن
rebind دوباره صحافی کردن
reasure دوباره بیمه کردن
reassociate دوباره معاشرت کردن
reassociate دوباره متحد کردن
remarry دوباره عروسی کردن
remarries دوباره عروسی کردن
remarried دوباره عروسی کردن
re strain دوباره صاف کردن
revisit دوباره ملاقات کردن
revisited دوباره ملاقات کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com