Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
Other Matches
purveyance
تهیه خواربار
provisionment
تهیه خواربار
he is an adequate provider
برای تهیه خواربار
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
victual
خواربار تامین کردن
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
provisions
خواربار
commissarial
خواربار
foodstuff
خواربار
cate
خواربار
viand
خواربار
foodstuffs
خواربار
groceries
خواربار
provisionless
بی خواربار
grocery
خواربار
stover
خواربار
provender
خواربار
grubs
خوراک خواربار
grocery store
[American E]
خواربار فروشی
grub
خوراک خواربار
food shop
خواربار فروشی
grocer's
خواربار فروشی
victualler
خواربار رسان
grubbed
خوراک خواربار
grocery
خواربار فروشی
grocers
خواربار فروش
grocer
خواربار فروش
grocer's shop
خواربار فروشی
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
convenience stores
خواربار فروشی کوچک
convenience store
خواربار فروشی کوچک
viaticum
توشه و خواربار سفر
victualler
کشتی حامل خواربار
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
cantina
مغازه خواربار یامشروب فروشی
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
afford
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
process
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
prearrange
قبلا تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
effigy
تمثال تهیه کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
gets
تهیه کردن فهمیدن
get
تهیه کردن فهمیدن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
bill
تهیه کردن صورتحساب
conserve
کنسرو تهیه کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
harness
اشیاء تهیه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
extemporised
فورا تهیه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
extemporizing
فورا تهیه کردن
enable
تهیه کردن برای
conserved
کنسرو تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
effigies
تمثال تهیه کردن
processes
تهیه و تولید کردن
conserving
کنسرو تهیه کردن
process
تهیه و تولید کردن
enabling
تهیه کردن برای
enables
تهیه کردن برای
enabled
تهیه کردن برای
conserves
کنسرو تهیه کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
program
برنامه تهیه کردن
programs
برنامه تهیه کردن
preparations
تهیه کردن اتش
whomp up
بسرعت تهیه کردن
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
funded
تهیه وجه کردن
fund
تهیه وجه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
drafts
تهیه کردن پیش نویس
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
boss
نقش برجسته تهیه کردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
replenish
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
refresh
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
refill
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
retake
دوباره تسخیر کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
reactivating
دوباره فعال کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com