English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
English Persian
reoccurrence دوباره مطرح شدن
reoccurring دوباره مطرح شدن
Search result with all words
rehash بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
Other Matches
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
in contemplation مطرح
under consideration مطرح
propounded مطرح
to be on the carpet مطرح بودن
to bring up مطرح کردن
set forth for discussion مطرح کردن
introduce مطرح کردن
introduced مطرح کردن
introduces مطرح کردن
introducing مطرح کردن
tabled مطرح کردن
kaldor criterion مطرح گردید
tables مطرح کردن
tabling مطرح کردن
table مطرح کردن
lays مطرح کردن
to bring forth مطرح کردن
to come on the tapis مطرح شدن
considered مطرح شده
broacher مطرح کننده
come up مطرح شدن
to come upon مطرح شدن
propounds مطرح کردن
propounding مطرح کردن
propound مطرح کردن
to come up مطرح شدن
lay مطرح کردن
to raise مطرح کردن
to touch upon مطرح کردن
to touch on مطرح کردن
put forward مطرح کردن
putting مطرح کردن
bring up مطرح کردن
put مطرح کردن
puts مطرح کردن
posing : مطرح کردن گذاردن
to bring up تقدیم یا مطرح کردن
pose : مطرح کردن گذاردن
posed : مطرح کردن گذاردن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
overture کشف مطرح کردن
overtures کشف مطرح کردن
pose a question سوال مطرح کردن
under consideration مطرح شده مطروحه
raise a question مطرح کردن سوال
poses : مطرح کردن گذاردن
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
Money is no object at all . پول اصلا" مطرح نیست
The badness of the climate is immaterial. بدی آب وهوا مطرح نیست
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
talk out مطرح مذاکره قرار دادن
obtrudes بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtruded بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
extrajudicial خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
obtruding بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
redintegrate دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
assistance کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
discussing مطرح کردن گفتگو کردن
discusses مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth مطرح کردن سخنرانی کردن
discussed مطرح کردن گفتگو کردن
moot مطرح کردن دادخواهی کردن
discuss مطرح کردن گفتگو کردن
on more دوباره
anew دوباره
again دوباره
afresh دوباره
de novo دوباره
revet دوباره
continually دوباره و دوباره
bis دوباره
rewrote دوباره نوشتن
rewritten دوباره نویسی
repiece دوباره سر هم دادن
rewrote دوباره نویسی
re-ran دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
restart شروع دوباره
resorption بلع دوباره
resorb دوباره بعلیدن
re-running دوباره دویدن
reproduce دوباره تولیدکردن
rewritten دوباره نوشتن
redeveloped دوباره فاهرکردن
redeveloping دوباره فاهرکردن
reinvest دوباره گماشتن
recapture دوباره تسخیرکردن
re fuse دوباره گداختن
recurring دوباره فاهرشونده
reproduction تولید دوباره
remake دوباره سازی
repass دوباره عبورکردن
repeated test ازمون دوباره
rewriting دوباره نویسی
rewriting دوباره نوشتن
rewrites دوباره نویسی
rebirth تولد دوباره
rewrites دوباره نوشتن
rewrite دوباره نویسی
rewrite دوباره نوشتن
re-runs دوباره دویدن
refills دوباره پر کردن
recapturing دوباره تسخیرکردن
revest دوباره گماشتن
repullulate دوباره درامدن
refreshed دوباره پر کردن
rewriter دوباره نویس
second check بررسی دوباره
reassembles دوباره سوارکردن
refreshes دوباره پر کردن
reassembling دوباره سوارکردن
reproducer دوباره تولیدکننده
replenish دوباره پر کردن
refresh دوباره پر کردن
reproduces دوباره تولیدکردن
rewake دوباره برانگیختن
reproducing دوباره تولیدکردن
reselling دوباره فروختن
resells دوباره فروختن
resold دوباره فروختن
refilling دوباره پر کردن
reassemble دوباره سوارکردن
retransmit دوباره فرستادن
reassembled دوباره سوارکردن
replenished دوباره پر کردن
rejoins دوباره پیوستن به
to come again دوباره امدن
twice born دوباره زاد
resurge دوباره برخاستن
reproduced دوباره تولیدکردن
replenishment دوباره پرکردن
reissuing دوباره منتشرکردن
reissues دوباره منتشرکردن
reissued دوباره منتشرکردن
reissue دوباره منتشرکردن
recaptured دوباره تسخیرکردن
refreshingly دوباره سازی
rejoining دوباره پیوستن به
rejoined دوباره پیوستن به
rejoin دوباره پیوستن به
replenishes دوباره پر کردن
replenishing دوباره پر کردن
resell دوباره فروختن
reconstruction دوباره سازی
reconstructions دوباره سازی
refreshing دوباره سازی
recaptures دوباره تسخیرکردن
reinstated دوباره گماشتن
refloats دوباره به اب انداختن
refloating دوباره به اب انداختن
refloated دوباره به اب انداختن
refloat دوباره به اب انداختن
plerosis دوباره پرشدن
rework دوباره ورزیدن
reworked دوباره ورزیدن
rally دوباره بکارانداختن
reworking دوباره ورزیدن
rallies دوباره بکارانداختن
redintegrate دوباره مستقرشونده
once more دوباره باردیگر
reinstate دوباره گماشتن
retake دوباره گرفتن
fox message پیام دوباره
retaken دوباره گرفتن
reenagement استخدام دوباره
retakes دوباره گرفتن
re construction دوباره سازی
retaking دوباره گرفتن
reelect دوباره گزیدن
re establishment دوباره برقرارسازی
reworks دوباره ورزیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com