English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (30 milliseconds)
English Persian
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
Other Matches
squish صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
snapped شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snaps شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
stridulate تولید صدای گوشخراش کردن
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
POWs صدای انفجار
blasts صدای انفجار
blast صدای انفجار
POW صدای انفجار
crackle صدای انفجار پی در پی
crackled صدای انفجار پی در پی
crackles صدای انفجار پی در پی
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
sonic boom انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic booms انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
cracks را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
crack را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
forces درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
chortling صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phoneme برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
key صدای تولید شده توسط کامپیوتر که به اپراتور اجازه میدهد تا بداند که کلید انتخاب شده ثبت شده است
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
violated شکستن نقض کردن
violate شکستن نقض کردن
smash خرد کردن شکستن
smiting خرد کردن شکستن
smites خرد کردن شکستن
stave شکستن ریزش کردن
smashes خرد کردن شکستن
shatters داغان کردن شکستن
violates شکستن نقض کردن
shatter داغان کردن شکستن
smite خرد کردن شکستن
crepitate انفجار پی درپی کردن
burst منفجر کردن انفجار
bursts منفجر کردن انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
pipped شکستن شکستن وبازشدن
pips شکستن شکستن وبازشدن
pip شکستن شکستن وبازشدن
pipping شکستن شکستن وبازشدن
To set the Thames on fire . to do a herculeam task . کمر غول راخم کردن ( شکستن )
multilation شکستن یا فلج کردن اعضا بدن
twanging صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
countermining زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
honked صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
acrophony صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
ping صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
contralto زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
monophthong صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
fetch up تولید کردن
production تولید کردن
begat تولید کردن
supplied تولید کردن
procreate تولید کردن
put out <idiom> تولید کردن
inbreed تولید کردن
supply تولید کردن
ingenerate تولید کردن
generating تولید کردن
procreates تولید کردن
generates تولید کردن
procreating تولید کردن
procreated تولید کردن
generated تولید کردن
generate تولید کردن
turn out تولید کردن
manufactures تولید کردن
supplying تولید کردن
manufacture تولید کردن
manufactured تولید کردن
generations تولید کردن
begetting تولید کردن
produces تولید کردن
generation تولید کردن
raises تولید کردن
raise تولید کردن
produced تولید کردن
produce تولید کردن
begets تولید کردن
beget تولید کردن
bring forward تولید کردن
productions تولید کردن
to blate مع مع کردن [صدای بز]
swishing صدای فش فش کردن
plink صدای دق دق کردن
swished صدای فش فش کردن
swish صدای فش فش کردن
crepitate صدای خش خش کردن
swoosh صدای خش خش کردن
swishes صدای فش فش کردن
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
skirl صدای زیر صدای نی انبان
generating حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up اقامه یا طرح کردن تولید کردن
to raise up seed تولید نسل کردن
engendering تولید نسل کردن
engendered تولید نسل کردن
produced تولید کردن محصول
engender تولید نسل کردن
produce تولید کردن محصول
rubefy تولید قرمزی کردن در
produces تولید کردن محصول
engenders تولید نسل کردن
reproduction تولید کردن مجدد
spawned تولید مثل کردن
vacuumize تولید خلا کردن
processes تهیه و تولید کردن
reproductions تولید کردن مجدد
process تهیه و تولید کردن
spawning تولید مثل کردن
spawns تولید مثل کردن
spawn تولید مثل کردن
bleated صدای بزغاله کردن
whoosh صدای صفیرایجاد کردن
whooshing صدای صفیرایجاد کردن
chirr صدای ملخ کردن
sizzled صدای هیس کردن
ping صدای غژایجاد کردن
whooshes صدای صفیرایجاد کردن
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
pings صدای غژایجاد کردن
pinging صدای غژایجاد کردن
gee صدای هی و هین کردن
pinged صدای غژایجاد کردن
bleat صدای بزغاله کردن
keck صدای قی کردن دراوردن
sizzles صدای هیس کردن
bellow صدای غرش کردن
bellow صدای گاو کردن
bellowing صدای گاو کردن
bellowed صدای غرش کردن
bellowed صدای گاو کردن
whooshed صدای صفیرایجاد کردن
bellowing صدای غرش کردن
sizzle صدای هیس کردن
bleating صدای بزغاله کردن
bleats صدای بزغاله کردن
sizzling صدای هیس کردن
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
zooms با صدای وزوز حرکت کردن
vociferate با صدای بلند ادا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com