English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
Other Matches
ballade قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
identification division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
procedure division یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
environment division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
lyddite ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
nickel silver الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled بمباران قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
quadrumvirate انجمنی مرکب از چهار تن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
tetrafluoride فلورید مرکب از چهار اتم فلورین
string quartet ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartets ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
compartmental قسمت قسمت
in sections قسمت قسمت
component قسمت
components قسمت
in part در یک قسمت
arm قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
Corp قسمت
units قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
internode قسمت
portions قسمت
unit قسمت
partition قسمت
partitions قسمت
portion قسمت
canto قسمت
cantos قسمت
agency قسمت
percentage قسمت
percentages قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
feck قسمت
underfoot قسمت کف پا
sect قسمت
agencies قسمت
head stall قسمت سر
ratio قسمت
batches قسمت
batch قسمت
snick قسمت
grist قسمت
ratios قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
dole قسمت
sects قسمت
section قسمت
party قسمت
instalment قسمت
divisions قسمت
installments قسمت
pieces قسمت
division قسمت
piece قسمت
instalments قسمت
detachment قسمت
detachments قسمت
plank قسمت
caboodle قسمت
part قسمت
kismet قسمت
sections قسمت
it fell to my lot to go قسمت
segment قسمت
segments قسمت
departments قسمت
data division قسمت
department قسمت
moiety قسمت مساوی
masses قسمت عمده
northward قسمت شمالی
massing قسمت عمده
beginning قسمت اول
sales department قسمت فروش
beginnings قسمت اول
men's apartments قسمت مردانه
middle part قسمت میانی
bulk قسمت بزرگ
bulk قسمت عمده
installation type نوع قسمت
intelligence service قسمت اطلاعات
service department قسمت خدمات
millesimal یک هزارمین قسمت
mass قسمت عمده
intercommand بین قسمت
palmation قسمت پنجهای
headquarters detachment قسمت ارکان
straightest قسمت مستقیم
interservice داخل قسمت
operating agency قسمت اجرایی
flat قسمت پهن
flattest قسمت پهن
section بخش قسمت
staddle قسمت تحتانی
hauling part قسمت متحرک
head piece قسمت بالا
straighter قسمت مستقیم
headquarters detachment قسمت قرارگاه
signal corps قسمت مخابرات
midst قسمت وسط
overflow section قسمت سر ریز سد
sections بخش قسمت
northwards قسمت شمالی
titbits قسمت لذیذغذا
titbit قسمت لذیذغذا
straight قسمت مستقیم
pouf قسمت پف کردن
hauling part قسمت کشنده
personnel section قسمت پرسنلی
quadrant یک قسمت از چهاربخش
quotient خارج قسمت
insides قسمت داخلی
legs بخش قسمت
initialing اولین قسمت
initialed اولین قسمت
quaternion قسمت چهارگانه
broad قسمت پهن
broader قسمت پهن
forehands قسمت ممتاز
initialled اولین قسمت
initials اولین قسمت
key facility قسمت مهم
leg بخش قسمت
initialling اولین قسمت
quotients خارج قسمت
linear portion قسمت خطی
purchasing office قسمت خرید
broadest قسمت پهن
channels قسمت عمیق اب
channelled قسمت عمیق اب
channeling قسمت عمیق اب
channeled قسمت عمیق اب
channel قسمت عمیق اب
hypoderm قسمت زیرجلد
retraining command قسمت ندامتگاه
running part قسمت رونده
naval establishment قسمت دریایی
sale department قسمت فروش
medical department قسمت بهداری
seen قسمت سوم see
installation property اموال قسمت
forehand قسمت ممتاز
proportion سهم قسمت
purchasing department قسمت خرید
rear party قسمت عقبه
proportions سهم قسمت
hilted قسمت عقبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com