English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
Other Matches
lohmannizing غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
sinkers غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinker غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
delay arming مسلح کننده تاخیری
delayed action وسیله با عمل تاخیری تاخیری
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
soak غوطه
adrift <adj.> غوطه ور
plunge غوطه
ducker غوطه زن
plunges غوطه
plunged غوطه
floating غوطه ور
dips غوطه
soaks غوطه
dip غوطه
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
overwhelm غوطه ورساختن
dunked غوطه دادن
suspended load مواد غوطه ور
submerged غوطه ورساختن
float into position غوطه ور شدن
immersion heaters گرمکن غوطه ور
immerses غوطه دادن
overwhelmed غوطه ورساختن
immersion غوطه وری
submerge غوطه ورساختن
immersion غوطه ور شدن
immersion heaters اب گرم کن غوطه ور
plunges غوطه ور شدن
plunged غوطه ور شدن
plunged غوطه خوردن
submerse غوطه دادن
submers غوطه ورساختن
plunge غوطه ور شدن
submergible غوطه ور کردنی
plunge غوطه خوردن
plunges غوطه خوردن
submerges غوطه ورساختن
immersion heater گرمکن غوطه ور
submerging غوطه ورساختن
dived غوطه خوردن
immersion heater اب گرم کن غوطه ور
dive غوطه خوردن
buoyant mine مین غوطه ور
submergence غوطه وری
dips غوطه دادن
soaks غوطه دادن
immergence غوطه ورسازی
soak غوطه وری
dunking غوطه دادن
soak غوطه دادن
dunks غوطه دادن
immersion vibrator لرزاننده غوطه ور
immersion thermometer دماسنج غوطه ور
immerse غوطه دادن
immersed غوطه دادن
dunk غوطه دادن
immerge غوطه دادن
overwhelms غوطه ورساختن
immersing غوطه دادن
soaks غوطه وری
dip غوطه دادن
skirter غوطه زدن
plunger شناور کاربوراتور غوطه ور
submersible قابل غوطه وری
plungers شناور کاربوراتور غوطه ور
wallows در گل و لای غوطه خوردن
wallowed در گل و لای غوطه خوردن
wallow در گل و لای غوطه خوردن
submerged arc welding جوش قوسی غوطه ور
duck اردک ماده غوطه
duckings اردک ماده غوطه
abyss غوطه ورساختن مغاک
ducked اردک ماده غوطه
abysses غوطه ورساختن مغاک
bouquet mine مین سطلی غوطه ور
dipneedle circuit مدارمغناطیسی مین غوطه ور
dap غوطه دادن شستشودادن
souse دراب غوطه ورشدن
snagline mine مین باشاخک غوطه ور
submersible غوطه ور شناور زیرابی
overwhelmed with reflection غوطه وردر فکر
ducks اردک ماده غوطه
abysm غوطه ورساختن مغاک
wallowing در گل و لای غوطه خوردن
engulfed غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfs غرق کردن در غوطه ورساختن
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
engulf غرق کردن در غوطه ورساختن
recollecting در بحر تفکر غوطه ورشدن
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
recollects در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollected در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness تفکر غوطه وری دراندیشه
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
to go a mucker on or over در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
to bathe in blood درخون غوطه خوردن یا اغشتن
engulfing غرق کردن در غوطه ورساختن
to overload someone [with something] کسی را [با چیزی] غوطه ورساختن
dip تعمید دادن غوطه ور شدن
ducker غوطه خور مرغابی گیر
dips تعمید دادن غوطه ور شدن
To wallow in vice . درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
demerse زیراب کردن غوطه دادن
recollect در بحر تفکر غوطه ورشدن
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
answer زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
immersed density وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
plunge غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
ducking stool کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
exerciser آزمایش کننده یک وسیله
blasting machine وسیله منفجر کننده
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
dormant وسیله تاخیری
smokey the bear وسیله تولید کننده دود
conductors وسیله هادی اجرا کننده
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
conductor وسیله هادی اجرا کننده
launcher حمله کننده وسیله پرتاب
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
ejector وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
external ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
externals ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
tracked vehicle وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
addition زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
additions زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
timed زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
times زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
floated غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floats غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
texts وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
dormant عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
dips اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
plunge غوطه ور شدن شناور شدن
plunged غوطه ور شدن شناور شدن
plunges غوطه ور شدن شناور شدن
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com