English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
though گرچه هرچند با اینکه
Other Matches
although گرچه
tho' گرچه
although هرچند
however هرچند
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
howsoever هر قدر هرچند
as often as هرچند دفعه که
however هر چه [هر طور] [هر قدر هم] [هرچند]
off and on گاهی هرچند وقت یکبار
He accepted the job, albeit with some hesitation. هرچند که با تردید، او [مرد ] این کار را پذیرفت.
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
square design طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
in spite of the face that اینکه
save that جز اینکه
up to/till/until <idiom> تا اینکه
unless جز اینکه
in order that تا اینکه
the fact that اینکه
howbeit با اینکه
or یا اینکه
so as to تا [اینکه ]
in order to ... تا [اینکه ]
so that برای اینکه
whereas نظر به اینکه
on the supposition that بتصور اینکه
owing to the fact that نظر به اینکه
than تا اینکه بجز
owing to the fact that به واسطه اینکه
notwithstanding باوجود اینکه
for برای اینکه
save that الا اینکه
the reason why دلیل اینکه
pray consider my case تمنی اینکه
that's that اینکه از این
hent ربودن تا اینکه
on the supposition that بخیال اینکه
ere قبل از اینکه
even though ولو اینکه
as thought مثل اینکه
in order that برای اینکه
as though مثل اینکه
as if مثل اینکه
as soon as بمحض اینکه
wherein دراثنای اینکه
because برای اینکه
whilst ضمن اینکه
in view of the fact that نظر به اینکه
instantly به محض اینکه
insomuch نظر به اینکه
inorder to برای اینکه
the reason why علت اینکه
so as to برای [اینکه]
in order to ... برای [اینکه]
forasmuch as نظر به اینکه
to the end that تا اینکه بقصداینکه
whenas بعلت اینکه
Despite the fact that… با وجود اینکه
to the end that برای اینکه
instead بجای اینکه
In view of the fact that … whereas … نظر به اینکه
to sum up خلاصه اینکه
providing مشروط بر اینکه
in view of <idiom> به خاطر اینکه
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
Not to mention the fact that … حالا بگذریم از اینکه...
in order that he may go برای اینکه برود
as regards با توجه به اینکه اما
in one world خلاصه اینکه مختصرا
in one word خلاصه اینکه مختصرا
in a word خلاصه اینکه مختصرا
i maintain قائل هستم به اینکه ...
as respects ... درباره ... [با توجه به اینکه... ]
what with <idiom> برای اینکه ،درنتیجه
inorder to به خاطر اینکه برای
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
as respects با توجه به اینکه اما
in order that i may go برای اینکه بروم
that is no new اینکه خبر تازهای نبود
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
inadvisably بدون اینکه صلاح باشد
You are asking for it. You are sticking your neck out. مثل اینکه تنت می خارد
in orders that it may beeasier برای اینکه اسان تر شود
iimmediately he saw me بمحض اینکه مرا دید
adside from صرفنظر از اینکه گذشته از این
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
whereas بادر نظر گرفتن اینکه
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
instead of working بجای اینکه او کار بکند
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
the instant i saw him بمحض اینکه اورا دیدم
Unless the contray is proved . مگر اینکه خلافش ثابت شود
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
approve تصور اینکه چیزی خوب است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
euphonically برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
we eat that we may live میخوریم برای اینکه زنده باشیم
Depending on how late we arrive ... بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
benifit of elergy امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
He is very primitive and uncuth . مثل اینکه از پشت کوه آمده
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
hylotheism اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
quality بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
qualities بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
it was beneath my notice شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
unless otherwise prescibed [by the doctor] مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
except as otherwise provided مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
wait up for <idiom> به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
polarities تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
learn to walk before yaou run. <proverb> قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
bridged تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
checks بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
humoralism اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
failures شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
polarity تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
mercerize موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
checked بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
. Why,what was the harm? چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
second-guess someone <idiom> حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
adoptionism اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
without lifting a finger بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
gibus کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
zero نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
powers بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
dirty bit برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
chopped ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
to garble the coinage مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
interpleader محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
to paynize wood چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
chop ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
powering بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
verifying بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
looped حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
verified بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verifies بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
verify بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
loops حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
powered بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
zeroes نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
assignment بررسی اینکه آیا یک مقدار با توجه به نوعش درست است یا خیر
synchronised اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
synchronises اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
cut down to size <idiom> ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
synchronize اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
boxes وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
analysis بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
polarities بیان اینکه نقط های منبع یا collector جریان الکتریکی است .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com