English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
counter purchase خرید متقابل
counter purchase تهاتر
counter purchase داد وستد متقابل
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
purchase هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase اشتراء
purchase شراء
purchase ابتیاع
purchase خرید خریداری کردن
purchase درامدسالیانه زمین
purchase خریداری
purchase خرید
purchase خریدن
purchase خریداری کردن
purchase element عامل منتجه بار نهائی
purchase element نیروی منتجه
open purchase خرید از بازار ازاد
purchase description خصوصیات جنس مورد نیازخرید
purchase by a deed قباله کردن
purchase by a deed با سند خریدن
purchase journal دفتر روزنامه خرید
purchase journal دفترخرید روزانه
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
purchase ledger دفتر کل خریدها
purchase money در CL ثمن
purchase money قیمت جنس
open purchase خرید ازاد
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
collaborative purchase خریدتعاونی
conditions of purchase شرایط خرید
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
advance purchase خرید سلف
credit purchase خرید نسیه
forward purchase معامله سلف
forward purchase خرید سلف
forward purchase پیش خرید
local purchase خرید محلی
local purchase خرید از محل
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
ratchet purchase جرثقیل جغجغهای
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
regional purchase خرید محلی
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
purchase price راس المال
cost purchase راس المال
to make a purchase خرید کردن
two fold purchase تاکل دو قرقرهای دو شیاره
purchase requisition درخواست خرید
hire purchase اجاره به شرط تملیک
purchase tax مالیات بر معاملات
purchase order دستور خرید
purchase order سفارش خرید
hire purchase خرید اقساطی
purchase rate نرخ خرید
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
average purchase rate نرخ متوسط خرید
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
double purchase pulley غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد
purchase notice agreements قراردادهای خرید
lump sum purchase خرید یکجا
purchase notice agreements پیمان خرید
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
make a forward purchase سلف خریدن
lump sum purchase خرید کلی
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
outside counter روریهمعکوس
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
over the counter خارج از بورس فروخته شده
under the counter قاچاقی
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
counter بساط
counter ضربت زدن ضد
counter عقربه شمارش
counter پیشخان
counter پیشخوان
counter باجه
counter گیشه
counter ضد
counter متقابل
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter مقابله کردن
counter شمارشگر
counter شمارنده
counter ضربت متقابل
counter درجهت مخالف
counter درروبرو
counter پیشخوان باجه
counter بالعکس
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter معکوس
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter حمله
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter کنتور
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter شمارگر
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter باجه تلاقی کردن
counter ضربت متقابله معامله به مثل
modulo n counter شمارنده به پیمانه
line counter شمارنده سطر
program counter شمارنده برنامه
photon counter شمارگر فوتونی
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage ضد جاسوسی
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
counter espionage ضد جاسوسی
repeat counter شمارنده تکرار
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
location counter مکان شمار
counter-change نقش شطرنجی
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
pulse counter ضربه شمار
magnetic counter کنتور مغناطیسی
pulse counter پالس شمار
program counter شمارشگربرنامه
loop counter شمارنده حلقه
counter-measure پیشگیری
ring counter شمارنده حلقهای
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
counter attack حمله متقابله
counter attack پاتک
counter-revolutionary ضدرژیم
ticket counter جایگاهبلیط
tape counter شمارشگرنوار
row counter رجشمار
counter-attack حمله متقابله
information counter جایگاهاطلاعات
counter-revolution ضد انقلاب
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-brace تیر تقویت عرضی
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
Geiger counter شمارگر گایگر- مولر
Geiger counter شمارشگر مولر
counter-vault قوس کفبند
counter-scrap دیوار
counter-poise پل متحرک باسکولی
counter-mure موج شکن
counter-lath توفال
counter-lath تخته سقف
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-measure اقدام متقابل
counter-attack پاتک
counter-attacks حمله متقابله
counter-attacks پاتک
turns counter دور شمار
to nails to counter رسوا کردن
step counter گام شمار
speed counter کنتورسرعت
speed counter شمارشگر عده دور
counter-measure چارهجویی
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure پادکار
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter circuit کنتور رادار
counter-productive پادفرآور
counter-productive آسیبآور
counter-productive گزندآور
counter-productive زیانبخش
counter-measures پیشگیری
counter-measures پادکار
counter-measures اقدام جبران کننده
counter-measures چارهجویی
counter-measures اقدام متقابل
sequence counter ترتیب شمار
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
counter fire اتش متقابل
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
counter e.m.f. cell پیلهای برق وارانی
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
counter credit اعتبار متقابل
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
counter gambit گامبی متقابل
counter guerilla ضد چریکی
counter mechanism طرزکارشمارشگر
counter mechanism مکانیسم شمارشگر
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
counter jumper شاگرد دکان
counter jumper فروشنده دکان
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
counter ion یون مخالف
counter intelligence ضداطلاعات
counter insurgency ضد شورش
counter guerilla ضد گریلایی
counter claim دعوی متقابل
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air ضد هواپیمایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com