English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 281 (14 milliseconds)
English Persian
in :رسیده امده
in- :رسیده امده
Search result with all words
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
get بدست امده
gets بدست امده
getting بدست امده
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
jamb تیربیرون امده
jambs تیربیرون امده
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
incoming امده
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
lugging هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
worker ازکار در امده
flange لبه بیرون امده چرخ
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges لبه بیرون امده چرخ
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
red-hot تاب امده
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
inchoate تازه بوجود امده
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay windows پنجره پیش امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
ecstatically بوجد امده نشئهای
overdue دیر امده
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
bow window پنجره پیش امده کمانی
bow windows پنجره پیش امده کمانی
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
landed فرود امده
overshot پیش امده
jutting پیش امده
worked up ازکار در امده
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
visor لبه پیش امده کلاه
visors لبه پیش امده کلاه
air landed فرود امده از راه هوا
apogean از زمین بالا امده
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
beetle brow پیشانی پیش امده
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
cantilever تیر پیش امده
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
enthetic ازبیرون امده
exopathic ازبیرون امده
exserted بیرون امده
exserted پیش امده
extrusive اخراج کننده بیرون امده
fordone از پا در امده
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
gibbous بر امده
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
hardly earned money پول سخت بدست امده
he is an incarnate fiend دیوی است که بصورت ادمی در امده است
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
impassionate به جنبش امده
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
instances have occurred that مواردی پیش امده است
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
leavened bread نان ور امده
left over زیاد امده
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
margin productivity نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
neoteric تازه بدنیا امده
new come تازه امده
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
peregrin or rine از خارجه امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
petiolar از برگدم بیرون امده
Other Matches
who came? که امده
ridgy بر امده
who came? کی امده
saleint بیرون امده
red hot تاب امده
saleintiant بیرون امده
protrusive جلو امده
protrudent جلو امده
underhung پیش امده
unbred بدببار امده
protrusile جلو امده
prognathic پیش امده
prognathous پیش امده
projective جلو امده
protractive جلو امده
mellowing رسیده
consummating رسیده
ripe رسیده
consummated رسیده
mellow رسیده
mellowed رسیده
ripest رسیده
mellows رسیده
riper رسیده
consummates رسیده
consummate رسیده
headed رسیده
self born از خود بوجود امده
unhandy مشکل بدست امده
projecting jaw ارواره پیش امده
take steps اقدامات بعمل امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
you might have come باید امده باشید
jack in office رسیده است
floor length رسیده بکف
overdue موعد رسیده
fullest بالغ رسیده
in wards کالای رسیده
full fledged بالغ رسیده
approved به تایید رسیده
approvingly به تایید رسیده
new arrived تازه رسیده
overripe بسیار رسیده
culminant باوج رسیده
maturation رسیده شدن
full-fledged بالغ رسیده
new come تازه رسیده
over ripe زیاد رسیده
climactic باوج رسیده
ripely بطور رسیده
knee high بزانو رسیده
full بالغ رسیده
It's time وقتش رسیده که
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
importing کالای رسیده
Inc به ثبت رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
import کالای رسیده
imported کالای رسیده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
prognathic دارای ارواره پیش امده
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
to run short زیر short امده است
to t. to account زیر account امده است
venose دارای رگهای متعددوبر امده
vizor لبه پیش امده کلاه
prognathous دارای ارواره پیش امده
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
bequests ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest ارثی که بنابوصیت رسیده
intersection point نقطه بهم رسیده
indent سفارش رسیده از خارج
inwards واردات کالای رسیده
raised to the purple بپایه مترانی رسیده
indenting سفارش رسیده از خارج
elvis has left the building <idiom> [نمایش به اتمام رسیده]
indents سفارش رسیده از خارج
saturant بحد اشباع رسیده
nouveau riche تازه بدوران رسیده
parvenus تازه بدوران رسیده
parvenu تازه بدوران رسیده
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that … تا کنون بفکرت رسیده که ...
ripen رسیده کردن یاشدن
ripening رسیده کردن یاشدن
ripens رسیده کردن یاشدن
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. جانم به لبم رسیده
grown رسیده جوانه زده
aggrieved محنت رسیده مغموم
letterboxes جعبهی نامههای رسیده
letterbox جعبهی نامههای رسیده
jumped-up تازه به دوران رسیده
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
nouveaux-riches تازه بدوران رسیده
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
ripened رسیده کردن یاشدن
antemortem مرگ زود رسیده
nouveau-riche تازه بدوران رسیده
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
the story is at an end استان به پایان رسیده است
if i had brains <idiom> اگر عقلم رسیده بود
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica میوه رسیده فلفل قرمز
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph تنظیم کنندگان رسیده باشد
feed water اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika میوه رسیده فلفل قرمز
he has been put to his trumps کاردبه استخوانش رسیده است
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
backtell ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstart تازه بدوران رسیده ادم متکبر
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
upstarts تازه بدوران رسیده ادم متکبر
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricot دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
young people دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
centralized items اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
ventricos بادکرده شکم دار دارای شکم پیش امده
protrusile دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
things have come to a pretty کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
post tensioning پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com