English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
oil drop experiment آزمایش قطره روغن [فیزیک]
Other Matches
millikan oil drop experiment ازمایش قطره روغن میلیکان
Many a little makes a mickle . قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
gutters اب رودار کردن قطره قطره شدن
gutter اب رودار کردن قطره قطره شدن
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosote روغن قیر روغن قطران
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosotes روغن قیر روغن قطران
creosoting روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
oil can حلب روغن , روغن دان
gutta قطره
dropping قطره
gutty قطره قطره
blobs قطره
drops قطره
drib یک قطره
goblet قطره
goblets قطره
blob قطره
gobbet قطره
gobbets قطره
dropped قطره
glob قطره
dripping قطره
globs قطره
droppings قطره
minims قطره
minim قطره
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
drop قطره
driblet قطره
drop point قطره
raindrops قطره باران
eardrop قطره گوش
the very last drop اخرین قطره
droplets ریز قطره
droplet قطره کوچک
droplets قطره کوچک
droplet ریز قطره
droppers قطره چکان
dropper قطره چکان
teardrops قطره اشک
drip pan قطره چکان
teardrop قطره اشک
guttula قطره خرد
guttiform قطره مانند
dropwise قطره وار
raindrop قطره باران
dropping tube قطره چکان
drops {pl} قطره والریان [داروسازی]
valerian قطره والریان [داروسازی]
eyedropper قطره چکان چشم
globs قطره کوچک گلبول
glob قطره کوچک گلبول
dropping قطره سقوط کردن کم کنید
Eye ( ear , nose ) drops . قطره چشم ( گوش و بینی )
drop قطره سقوط کردن کم کنید
dropped قطره سقوط کردن کم کنید
collyrium دوای قطره برای چشم
drops قطره سقوط کردن کم کنید
a drop in the ocean <idiom> قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
Only a drop in the bucket ( ocean) . قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
He emptied the glass to the last drop . لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
examinations آزمایش ها
examination آزمایش
quiz [American] آزمایش
test آزمایش
trials آزمایش ها
trial آزمایش
tests آزمایش ها
blood test آزمایش خون
unaudited <adj.> آزمایش نشده
proven آزمایش شده
blood work آزمایش خون
pass muster <idiom> آزمایش را با موفقیت
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
untested <adj.> آزمایش نشده
unverified <adj.> آزمایش نشده
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
exerciser آزمایش کننده یک وسیله
Hewlett Packard قط عات آزمایش و چاپگرها
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
sense آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
senses آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sensed آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
debugged آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
rules روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
cases رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
debug آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
operation آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
analyzer وسیله آزمایش الکترونیکی که الگوهای مختلف سیگنال را نمایش میدهد
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
tests آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
crippled leapfrog test آزمایش استانداردی که از یک محل حافظه ونه محلهای متغیر استفاده میکند
Hewlett Packard روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها
test آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
saturation آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
fielded محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
tested آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
fields محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
tests اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
oil can روغن زن
greaser روغن زن
ghi روغن
clurified or run butter روغن
sebaceous humour روغن
bandoline روغن مو
oil groove روغن رو
ghee روغن
dopes روغن
dope روغن
pomade روغن سر
brilliantine روغن مو
bandolin روغن مو
greasing روغن
butter روغن
oils روغن
oiling روغن
greased روغن
grease روغن
buttered روغن
lubricant روغن
ointment روغن
ointments روغن
unction روغن
oil روغن
lubricants روغن
buttering روغن
unguent روغن
butters روغن
test قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tested قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tests قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
mineral oil روغن معدنی
olive oil روغن زیتون
heavy oil روغن سنگین
oil bath حمام روغن
machine oil روغن ماشین
hydrolic pump پمپ روغن
illinition روغن مالی
in grease روغن دار
inunction روغن مالی
lanoline روغن پشم
hydraulic oil روغن رانش
garlic oil روغن سیر
fusel oil روغن فوزل
flench روغن گرفتن
filterpress روغن گیر
volatile oil روغن اساسی
essential oil روغن اساسی
engine sump تشتک روغن
engine sump کارتل روغن
gear lubricant oil روغن گیربکس
grnish رنگ و روغن
grease box روغن دان
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
neapolitan ointment روغن خاکستری
mercurial unguent روغن خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
graphite lubricant روغن گرافیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com